گنجور

غزل شمارهٔ ۳۴۸۹

عارفانی که ازین رشته سری یافته اند
بی خبر گشته ز خود تا خبری یافته اند
سالها مرکز پرگار حوادث شده اند
تا ازین دایره ها پا و سری یافته اند
چشم این سوختگان آب سیاه آورده است
تا ز سر چشمه حیوان خبری یافته اند
سالها کف به سر خویش چو دریا زده اند
تا ز دریای حقیقت گهری یافته اند
بار برداشته اند از دل مردم عمری
تا ز احسان بهاران ثمری یافته اند
سالها غوطه چو شب در دل ظلمت زده اند
تا ز چاک جگر خود سحری یافته اند
گر سر از جیب نیارند برون معذورند
در نهانخانه دل سیمبری یافته اند
بسته اند از دو جهان چشم هوس چون یعقوب
تا ز پیراهن یوسف نظری یافته اند
دلشان تنگتر از چشمه سوزن شده است
تا ز سر رشته مقصود سری یافته اند
دست بیداردلان آبله فرسوده شده است
تا ازین خانه تاریک دری یافته اند
همچو پروانه درین بزم ز سوز دل خویش
بارها سوخته تا بال و پری یافته اند
مکش از رخنه دل پای تردد زنهار
که درین کوچه ز سیمرغ پری یافته اند
گرد مجنون نظر باز، غزالان شب و روز
چون نگردند، که صاحب نظری یافته اند
صائب از گریه مستانه مکن قطع نظر
که ز هر قطره اشکی گهری یافته اند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عارفانی که ازین رشته سری یافته اند
بی خبر گشته ز خود تا خبری یافته اند
هوش مصنوعی: عارفانی که از این مسیر به حقیقت و شناخت رسیده‌اند، به طور کلی از خود و نیازهای شخصی‌شان بی‌خبر شده‌اند تا این که به دانشی عمیق‌تر و آگاهی نسبت به جهان دست یافته‌اند.
سالها مرکز پرگار حوادث شده اند
تا ازین دایره ها پا و سری یافته اند
هوش مصنوعی: سال‌هاست که حوادث زندگی مانند دایره‌هایی پیرامون یک مرکز می‌چرخند و انسان‌ها از این تجربه‌ها، قدرت و جایگاهی به دست آورده‌اند.
چشم این سوختگان آب سیاه آورده است
تا ز سر چشمه حیوان خبری یافته اند
هوش مصنوعی: چشمان این سوختگان، آب سیاه را آورده‌اند تا از سرچشمه حیات، خبری دریافت کنند.
سالها کف به سر خویش چو دریا زده اند
تا ز دریای حقیقت گهری یافته اند
هوش مصنوعی: سال‌ها مانند دریا بر سر خود کف جمع کرده‌اند تا از عمق حقیقت، گوهر و دانشی به دست آورند.
بار برداشته اند از دل مردم عمری
تا ز احسان بهاران ثمری یافته اند
هوش مصنوعی: مردم سال‌هاست که بارهای سنگین را از دل خود به دوش می‌کشند تا از زحمات و محبت‌های دیگران بتوانند بهره‌مند شوند و ثمره‌ای از آن درو کنند.
سالها غوطه چو شب در دل ظلمت زده اند
تا ز چاک جگر خود سحری یافته اند
هوش مصنوعی: سال‌ها مانند شب در تاریکی غوطه‌ور بوده‌اند و در این حالتی که دچار ظلمت شده‌اند، به دنبال جادوی خاصی از عمق درد خود هستند تا بتوانند معجزه‌ای را از دل رنج‌هایشان بیابند.
گر سر از جیب نیارند برون معذورند
در نهانخانه دل سیمبری یافته اند
هوش مصنوعی: اگر نتوانند از جیب خود چیزی بیرون بیاورند، در دلشان عذر و گناهی ندارند؛ چرا که در خلوت دل، چیزی با ارزش یافته‌اند.
بسته اند از دو جهان چشم هوس چون یعقوب
تا ز پیراهن یوسف نظری یافته اند
هوش مصنوعی: چشم‌های هوس‌ناک از دو جهان بسته شده‌اند، مانند یعقوب که به دنبال پیراهن یوسف است و به او نظر می‌افکند.
دلشان تنگتر از چشمه سوزن شده است
تا ز سر رشته مقصود سری یافته اند
هوش مصنوعی: دل‌هایشان آن‌قدر کوچک و تنگ شده که حتی یک سوزن را هم نمی‌تواند ببیند؛ این امر به این دلیل است که آنها به دنبال هدفی خاص هستند و از آن‌ها دوری کرده‌اند.
دست بیداردلان آبله فرسوده شده است
تا ازین خانه تاریک دری یافته اند
هوش مصنوعی: دست افرادی که بیدار و هشیار هستند، به خاطر مشکلات و سختی‌ها، فرسوده و خسته شده است. حالا آن‌ها موفق شده‌اند که از این مکان تاریک و نامناسب، راهی برای خروج بیابند.
همچو پروانه درین بزم ز سوز دل خویش
بارها سوخته تا بال و پری یافته اند
هوش مصنوعی: همانند پروانه که در این جشن با سوز دل خود بارها می‌سوزد، من نیز به خاطر عشق و شور درونم بارها رنج کشیده‌ام و به این طریق به کمال و زیبایی دست یافته‌ام.
مکش از رخنه دل پای تردد زنهار
که درین کوچه ز سیمرغ پری یافته اند
هوش مصنوعی: از چهره‌ات دل نکن، چون در این کوچه، پری به شدت یافته‌اند، پس با احتیاط قدم بردار.
گرد مجنون نظر باز، غزالان شب و روز
چون نگردند، که صاحب نظری یافته اند
هوش مصنوعی: مجنون با نگاهی عمیق به دور دست‌ها، غزالان شب و روز را زیر نظر دارد؛ چرا که او به فردی با بینش دست یافته است.
صائب از گریه مستانه مکن قطع نظر
که ز هر قطره اشکی گهری یافته اند
هوش مصنوعی: صائب، از گریه‌های شفاف و عاشقانه غافل مشو، چرا که از هر قطره اشکی می‌توان جواهر و گوهری به دست آورد.