گنجور

غزل شمارهٔ ۳۴۷۲

عاشقان را دم تسلیم نفس می رقصد
مرغ آزاد چو گردد ز قفس می رقصد
ناله در انجمن وصل سرود طرب است
محمل لیلی از افغان جرس می رقصد
می برد دایره ذکر قرار از دلها
کوه اینجا به سبکروحی خس می رقصد
زاهد خشک درین حلقه اگر پای نهد
با گرانجانی ذاتی به هوس می رقصد
از هوادار بود گرمی هنگامه حسن
شکر اینجا به پر و بال مگس می رقصد
در سراپرده عقل است زمین گیر سپند
بزم عشق است که آنجا همه کس می رقصد
مطرب سوخته جانان نفس گرم بس است
شرر از زمزمه شعله خس می رقصد
اشک و آهم اثری کرده در آن دل کامروز
آب در دیده و در سینه نفس می رقصد
چون سپندی که به هنگامه مجمر افتد
هرکه آید به جهان، یک دو نفس می رقصد
عارف از چرخ ستمکار ندارد پروا
مست در حلقه زنجیر عسس می رقصد
شد خمش دایره گل ز تریهای خزان
دل همان در بر مرغان قفس می رقصد
به هوای دهن تنگ تو ای غنچه گل
روزگاری است که در سینه نفس می رقصد
خامه صائب اگر دست فشان شد چه عجب
این مقامی است که در وی همه کس می رقصد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عاشقان را دم تسلیم نفس می رقصد
مرغ آزاد چو گردد ز قفس می رقصد
هوش مصنوعی: عاشقان وقتی که به آرامش و تسلیم می‌رسند، مانند پرنده‌ای آزاد از قفس احساس شادی و رقص می‌کنند.
ناله در انجمن وصل سرود طرب است
محمل لیلی از افغان جرس می رقصد
هوش مصنوعی: فریادها و ناله‌ها در جمع دوستانی که به هم پیوسته‌اند، نشان از شادی و شوق دارد. در این حال، آرامش و زیبایی لیلی نیز در اثر صدای زنگ جرس به جنب و جوش درآمده است.
می برد دایره ذکر قرار از دلها
کوه اینجا به سبکروحی خس می رقصد
هوش مصنوعی: در اینجا دایره‌ی ذکر به سمت شادی و نشاط دل‌ها می‌برد، انگار که کوهی از نعره‌های روحی به سبک خاصی به رقص درآمده است.
زاهد خشک درین حلقه اگر پای نهد
با گرانجانی ذاتی به هوس می رقصد
هوش مصنوعی: اگر فردی که به طور خشك و سختگیرانه زندگی می‌كند به این جمع بیاید، حتی او نیز با طبع ذاتی‌اش و به خاطر جذابیت‌های دنیا به شادی و رقص در می‌آید.
از هوادار بود گرمی هنگامه حسن
شکر اینجا به پر و بال مگس می رقصد
هوش مصنوعی: به خاطر حمایت و عشق به حسن، در اینجا شکر و خوشحالی به اوج رسیده است و این خوشحالی مثل مگسی است که به دور و بر می‌چرخد و می‌رقصد.
در سراپرده عقل است زمین گیر سپند
بزم عشق است که آنجا همه کس می رقصد
هوش مصنوعی: در دنیای عقل، همه چیز به حالت سکون درآمده است، اما در جشن عشق، همه چیز پر از شادی و رقص است و هر کس در آنجا به نوعی در حال رقص و جنب و جوش است.
مطرب سوخته جانان نفس گرم بس است
شرر از زمزمه شعله خس می رقصد
هوش مصنوعی: خواننده‌ای که دلشکسته و غمگین است، با نواختن سازش و آوازش توانسته است که جان عاشقش را گرم کند. آتش عشق در دل او همچنان شعله‌ور است و این احساس در حرکات و رقصش مشهود است.
اشک و آهم اثری کرده در آن دل کامروز
آب در دیده و در سینه نفس می رقصد
هوش مصنوعی: امروز دل من به خاطر اشک‌ها و آه‌هایم تحت تأثیر قرار گرفته است؛ طوری که آب در چشمانم جمع شده و در سینه‌ام نفس به طرز عجیبی می‌تپد.
چون سپندی که به هنگامه مجمر افتد
هرکه آید به جهان، یک دو نفس می رقصد
هوش مصنوعی: انسان‌ها مانند گدازه‌ای هستند که در لحظاتی خاص و گذرا به شوق و شادی می‌رقصند و سپس دوباره به آرامش و سکون برمی‌گردند. این دانه‌های زندگی که به دنیا می‌آیند، لحظاتی از شادی و نشاط را تجربه می‌کنند و به سرعت این لحظات می‌گذرد.
عارف از چرخ ستمکار ندارد پروا
مست در حلقه زنجیر عسس می رقصد
هوش مصنوعی: عارف به سرنوشت نامساعد دنیا توجهی ندارد و مانند انسانی سرمست، در میان زنجیرهای زندان، به رقص و شادی مشغول است.
شد خمش دایره گل ز تریهای خزان
دل همان در بر مرغان قفس می رقصد
هوش مصنوعی: دایره گل به خاطر رطوبت‌های خزانی دچار نرمی شده است و دل، به تبعیت از آن، در قفس پرندگان می‌رقصد.
به هوای دهن تنگ تو ای غنچه گل
روزگاری است که در سینه نفس می رقصد
هوش مصنوعی: دلم برای تو، ای غنچه زیبا، می‌تپد و در این دنیا، عطری از تو در جانم جریان دارد.
خامه صائب اگر دست فشان شد چه عجب
این مقامی است که در وی همه کس می رقصد
هوش مصنوعی: اگر قلم صائب به جلوه‌گری بپردازد، چه جای تعجب است که در این جا همه افراد به شوق و شادی می‌رقصند.