غزل شمارهٔ ۳۴۷
سبک جولان کند شوق سبکروحش گرانها را
به دنبال افکند منزل درین ره کاروانها را
ز حیرانی خرد شد خشک، تا تردستی صنعش
به دور انداخت بیآب آسیای آسمانها را
چنان کز ابر رحمت، ناودان رطب اللسان گردد
ز ذکر حق طراوت میشود پیدا زبانها را
نیم از هرزهنالان چون جرس در وادی عشقش
ز فریادی به منزل میرسانم کاروانها را
ز درد و داغ عشق آنها که میگویند با زاهد
ز خامی در تنور سرد میبندند نانها را
ز سختیهای دوران قانعان را نیست پروایی
هما صبح امید خود شمارد استخوانها را
نسیم صبح از تاراج گلزار که میآید؟
که مرغان کاسه دریوزه کردند آشیانها را
چنان کز ایستادن صاف گردد آبها صائب
خموشی میکند روشن گهر، تیغ زبانها را
غزل شمارهٔ ۳۴۶: زبان برگ بود از ذکر خامش بوستانها راغزل شمارهٔ ۳۴۸: که دارد این چنین سرگشته و بی تاب دریا را؟
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سبک جولان کند شوق سبکروحش گرانها را
به دنبال افکند منزل درین ره کاروانها را
هوش مصنوعی: شوق و اشتیاق او به شکل سبکی در حرکت است و این شور و شوق باعث میشود که افراد سنگیندل و سختگیر را به دنبال خود بیاورد. او در این مسیر مانند یک کاروان در سفر است و جاهایی را که میرسد، پر از جمعیت میکند.
ز حیرانی خرد شد خشک، تا تردستی صنعش
به دور انداخت بیآب آسیای آسمانها را
هوش مصنوعی: از شدت حیرت و شگفتی، عقل انسان مانند چوبی خشک و بیحرکت شد تا آنکه مهارت و زیبایی خلق خداوند، او را از نظر دور کرد، مانند آسیابهایی که در آسمانها بدون آب میچرخند.
چنان کز ابر رحمت، ناودان رطب اللسان گردد
ز ذکر حق طراوت میشود پیدا زبانها را
هوش مصنوعی: چنان که از باران نعمت، دهن انسان به یاد خدا شیرین و شاداب میشود، زبانها نیز با یاد او سرزنده و تازه میگردند.
نیم از هرزهنالان چون جرس در وادی عشقش
ز فریادی به منزل میرسانم کاروانها را
هوش مصنوعی: نیمی از نالهها و فریادهای بیخودان را مانند زنگهای ناقوس در مسیر عشق به مقصد میبرم و کاروانها را راهنمایی میکنم.
ز درد و داغ عشق آنها که میگویند با زاهد
ز خامی در تنور سرد میبندند نانها را
هوش مصنوعی: افرادی که درباره عشق و دردهای آن صحبت میکنند، میگویند افرادی که خود را زاهد و پرهیزگار معرفی میکنند، در واقع به دور از حقیقتند و اینگونه زندگیهای بیاحساس و سردی را انتخاب میکنند.
ز سختیهای دوران قانعان را نیست پروایی
هما صبح امید خود شمارد استخوانها را
هوش مصنوعی: افراد قانع و راضی به سختیها و مشکلات زندگی اهمیتی نمیدهند، بلکه آنها امیدشان را در دل دارند و به آیندهای روشن و بهتر فکر میکنند.
نسیم صبح از تاراج گلزار که میآید؟
که مرغان کاسه دریوزه کردند آشیانها را
هوش مصنوعی: نسیم صبح از کجا میآید که پرندگان لانههای خود را به خاطر گلهای زیبا ترک کردهاند؟
چنان کز ایستادن صاف گردد آبها صائب
خموشی میکند روشن گهر، تیغ زبانها را
هوش مصنوعی: زمانی که آبها ایستاده و آرام میشوند، در این حالت، گوهرهای درخشان خود را نشان میدهند و زبانها نیز به سکوت درمیآیند.

صائب