گنجور

غزل شمارهٔ ۳۴۵۷

گرچه آن سرو روان در همه جا می باشد
نیست ممکن که توان یافت کجا می باشد
خلق را داروی بیهوشی حیرت برده است
ورنه او با همه کس در همه جا می باشد
نیست ممکن که ز من دور توانی گردید
عینک صافدلان دورنما می باشد
از سر کوی تو هرکس که کند عزم سفر
گر به فردوس رود رو به قفا می باشد
در دل ماست خیال تو و از ما دورست
عکس از آیینه در آیینه جدا می باشد
خضر در دامن صحرای طلب کمیاب است
ورنه در هر سیهی آب بقا می باشد
جگر سوخته صاحب نظران می دارند
مشک در ناف غزالان ختا می باشد
دل سنگ تو ز بیتابی ما آسوده است
قبله را کی خبر از قبله نما می باشد؟
نیست ممکن که به رویش نگشایند دری
هرکه در حلقه مردان خدا می باشد
سر آزاده و درد سر دولت، هیهات
تیغ بر فرق من از بال هما می باشد
رهنوردی که سبکبار ز دنیا گذرد
خار در رهگذرش دست دعا می باشد
هرکه جان داده درین راه، رسیده است به جان
دل هرکس که ز جا رفت بجا می باشد
از دم گرم تو صائب دل افسرده نماند
نفس سوختگان عقده گشا می باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرچه آن سرو روان در همه جا می باشد
نیست ممکن که توان یافت کجا می باشد
هوش مصنوعی: هرچند آن سرو زیبا در همه جا حضور دارد، اما پیدا کردن مکان او کار آسانی نیست.
خلق را داروی بیهوشی حیرت برده است
ورنه او با همه کس در همه جا می باشد
هوش مصنوعی: مردم به خاطر حیرت و شگفتی خود در خواب و بی‌هوشی به سر می‌برند، در حالی که حقیقت این است که او همیشه و در همه جا در میان همه است.
نیست ممکن که ز من دور توانی گردید
عینک صافدلان دورنما می باشد
هوش مصنوعی: امکان ندارد که تو از من دور شوی؛ زیرا شفافیت دل‌ها باعث می‌شود که همیشه تو را ببینم.
از سر کوی تو هرکس که کند عزم سفر
گر به فردوس رود رو به قفا می باشد
هوش مصنوعی: هر کسی که از دکان تو قصد سفر کند، حتی اگر به بهشت برود، در واقع در حال بازگشت به عقب است.
در دل ماست خیال تو و از ما دورست
عکس از آیینه در آیینه جدا می باشد
هوش مصنوعی: محبت و یاد تو در دل ما وجود دارد، اما تصوری که از تو داریم، با آنچه در واقعیت هستی فاصله دارد، مشابه تصویر در آینه که از خود آن جداست.
خضر در دامن صحرای طلب کمیاب است
ورنه در هر سیهی آب بقا می باشد
هوش مصنوعی: در جستجوی حقایق و دانش، یافتن افرادی که بتوانند راه را به ما نشان دهند، بسیار سخت است. در حقیقت، در هر جایی نشانه‌هایی از زندگی و جاودانگی وجود دارد، اما مشاهده و درک آن‌ها نیاز به بصیرت و تلاش ویژه‌ای دارد.
جگر سوخته صاحب نظران می دارند
مشک در ناف غزالان ختا می باشد
هوش مصنوعی: صاحب‌نظران که در دل داغ و درد دارند، مانند مشک خوشبو در شکم غزالان سرزمین ختا هستند.
دل سنگ تو ز بیتابی ما آسوده است
قبله را کی خبر از قبله نما می باشد؟
هوش مصنوعی: دل سخت تو از شوق و دلتنگی ما بی‌خبر و آسوده است. آیا آن کسی که نشانه‌گذار راه است، از وضعیت خود و متوجه شدن از ما خبر دارد؟
نیست ممکن که به رویش نگشایند دری
هرکه در حلقه مردان خدا می باشد
هوش مصنوعی: هیچ راهی نیست که در را به روی او باز کنند، زیرا او از کسانی است که در گروه مردان خدا قرار دارد.
سر آزاده و درد سر دولت، هیهات
تیغ بر فرق من از بال هما می باشد
هوش مصنوعی: سر آزاد و مشکلاتی که دولت ایجاد می‌کند، بعید است که شمشیر بر فرق من بیفتد، چرا که از بالای پرنده‌ای بزرگ و مقدس به من می‌رسد.
رهنوردی که سبکبار ز دنیا گذرد
خار در رهگذرش دست دعا می باشد
هوش مصنوعی: مسافر یا رهگذری که دنیای مادی را پشت سر می‌گذارد و بار سنگینی ندارد، در مسیر خود با مشکلات و موانع رو به رو می‌شود که در اینجا به مانند خارهایی در راهش هستند. اما او با دعا و نیایش، به نوعی با این چالش‌ها مواجه می‌شود و امیدوار است.
هرکه جان داده درین راه، رسیده است به جان
دل هرکس که ز جا رفت بجا می باشد
هوش مصنوعی: هر کسی که در این مسیر فداکاری کرده و جان خود را داده، به حقیقت و مقصدی عمیق دست یافته است. همچنین هر کس که از جایگاه خود حرکت کرده، در حقیقت در جایگاه درست و معناداری قرار دارد.
از دم گرم تو صائب دل افسرده نماند
نفس سوختگان عقده گشا می باشد
هوش مصنوعی: از محبت و گرمای وجود تو، دل‌ها که غمگین و افسرده بودند، دیگر افسرده باقی نمی‌مانند. وجود تو مانند نفس‌های آزادکننده‌ای است برای کسانی که در درون خود درد و رنج دارند.