گنجور

غزل شمارهٔ ۳۴۵۶

نیستم گل که مرا برگ نثاری باشد
تحفه سوختگان مشت شراری باشد
باغ من دامن دشت است و حصارم سر کوه
من نه آنم که مرا باغ و حصاری باشد
غنچه آبله ام، برگ قناعت دارم
روزی من ز دو عالم سر خاری باشد
تیره روزان جهان را به چراغی دریاب
تا پس از مرگ ترا شمع مزاری باشد
گل داغی که ازو سینه ندزدی امروز
در شبستان کفن لاله عذاری باشد
خس و خاری که ز راه دگران برداری
در دل خاک ترا باغ و بهاری باشد
به شمار نفس افتاد ترا کار و ز حرص
هر سر موی تو مشغول به کاری باشد
زنده در گور کند حشر مکافات ترا
بر دل موری اگر از تو غباری باشد
عشق بیهوده سر تربیت او دارد
صائب آن نیست که شایسته کاری باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیستم گل که مرا برگ نثاری باشد
تحفه سوختگان مشت شراری باشد
هوش مصنوعی: من گل نیستم که کسی به من برگ هدیه دهد، من شعله‌ای هستم که سوختگان را به آتش می‌کشانم.
باغ من دامن دشت است و حصارم سر کوه
من نه آنم که مرا باغ و حصاری باشد
هوش مصنوعی: باغ من دامنه دشت است و مرز من بالای کوه قرار دارد. من آن شخص نیستم که دارای باغ و دیوار محصور باشم.
غنچه آبله ام، برگ قناعت دارم
روزی من ز دو عالم سر خاری باشد
هوش مصنوعی: من مانند غنچه‌ای در حال رشد هستم که دچار مشکلاتی هستم، اما با همین حال، به نعمت قناعت و رضایت از روزی‌ام ایمان دارم. آینده‌ام، حتی اگر سخت و پرخاری باشد، هیچ اشکالی ندارد.
تیره روزان جهان را به چراغی دریاب
تا پس از مرگ ترا شمع مزاری باشد
هوش مصنوعی: افراد بدبخت و بیچاره را با نور و روشنی خود راهنمایی کن تا وقتی که از این دنیا رفتی یاد و نامت مانند شمعی در قبرستان باقی بماند.
گل داغی که ازو سینه ندزدی امروز
در شبستان کفن لاله عذاری باشد
هوش مصنوعی: گل داغی که امروز در شبستان می‌درخشد، ممکن است روزی به کفن و پوشش گل لاله‌ای تبدیل شود که یادآور عذابی است.
خس و خاری که ز راه دگران برداری
در دل خاک ترا باغ و بهاری باشد
هوش مصنوعی: اگر خودت را به خاطر دیگران پایین بیاوری و به کارهای آن‌ها پردازی، در نهایت به یک زندگی زیبا و شاداب نخواهی رسید.
به شمار نفس افتاد ترا کار و ز حرص
هر سر موی تو مشغول به کاری باشد
هوش مصنوعی: به تعداد نفس‌هایی که می‌کشی، کار تو شروع می‌شود و از روی حرص، حتی یک تار موی تو نیز مشغول به فعالیت خواهد بود.
زنده در گور کند حشر مکافات ترا
بر دل موری اگر از تو غباری باشد
هوش مصنوعی: کسی که در زندگی خود به نیکی و کارهای خوب بپردازد، حتی پس از مرگش نیز تأثیرات آن ادامه خواهد داشت. اگر در دل تو ذره‌ای از نیکی باشد، پاداش آن را خواهی دید، پس مراقب افکار و اعمال خود باش.
عشق بیهوده سر تربیت او دارد
صائب آن نیست که شایسته کاری باشد
هوش مصنوعی: عشق بی‌فایده به او توجهی نمی‌کند و نباید انتظار داشته باشی که در انتظارش چیزی برای تو به ارمغان بیاورد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۴۵۶ به خوانش افسر آریا