گنجور

غزل شمارهٔ ۳۴۴۶

نقد جان را لب خاموش نگهبان باشد
رخنه مملکت دل لب خندان باشد
جلوه صبح قیامت کف دریای من است
کیست مجنون که مرا سلسله جنبان باشد
سینه ای صافتر از چهره یوسف دارم
نقش امید من از سیلی اخوان باشد
روزن عالم غیب است دل اهل جنون
من و آن شهر که دیوانه فراوان باشد
دم آبی که در او تلخی منت نبود
جگر سوخته را چشمه حیوان باشد
شکر، ابری است که باران کرم می آرد
برق آفت ثمر شکوه دهقان باشد
چون نباشد دل خرسند که اکسیر غناست
زین چه حاصل که زرو سیم فراوان باشد؟
اهل دل را به بدی یاد مکن بعد از مرگ
خواب و بیداری این طایفه یکسان باشد
می کند جلوه خورشید قیامت داغش
راز عشق تو در آن سینه که پنهان باشد
دانه ای را که دل موری ازان شاد شود
خوشه ای روز جزا تاج سلیمان باشد
از سر خوان سلیمان گذرد دست افشان
هرکه را مرغ کباب از دل بریان باشد
جگر گرم نبخشند به هر سنگدلی
این نه لعلی است که در کوه بدخشان باشد
ناله نای بود داروی بیهوشی من
شیر را خواب فراغت به نیستان باشد
جذبه عشق نپیچد به ملایک صائب
این کمندی است که در گردن انسان باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نقد جان را لب خاموش نگهبان باشد
رخنه مملکت دل لب خندان باشد
هوش مصنوعی: جان و روح آدمی نیاز به سکوت و آرامش دارند، چرا که در این سکوت، می‌توان از احساسات و انزواهای درونی حفاظت کرد. در عوض، دل که نمایانگر احساسات و محبت است، باید همیشه شاد و لبخند بر لب داشته باشد تا دروازه‌های قلب به روی عشق و دوستی باز بماند.
جلوه صبح قیامت کف دریای من است
کیست مجنون که مرا سلسله جنبان باشد
هوش مصنوعی: نمایش صبح قیامت مانند سطح دریای من است. چه کسی دیوانه است که بخواهد مرا به حرکت درآورد؟
سینه ای صافتر از چهره یوسف دارم
نقش امید من از سیلی اخوان باشد
هوش مصنوعی: دل من صاف و زلال تر از چهره یوسف است و امیدم این است که نقش آن را از ضربه‌های برادرانش بگیرم.
روزن عالم غیب است دل اهل جنون
من و آن شهر که دیوانه فراوان باشد
هوش مصنوعی: دل دیوانگان مانند روزنه‌ای به عالم غیب است و در شهری که دیوانگان بسیاری در آن زندگی می‌کنند، این دیدگاه بیشتر نمایان می‌شود.
دم آبی که در او تلخی منت نبود
جگر سوخته را چشمه حیوان باشد
هوش مصنوعی: آب زلالی که در آن تلخی ناامیدی وجود نداشته باشد، برای دل‌های سوخته می‌تواند مانند چشمه‌ای از زندگی باشد.
شکر، ابری است که باران کرم می آرد
برق آفت ثمر شکوه دهقان باشد
هوش مصنوعی: شکر مانند ابری است که باران خوب و مفیدی را می‌باراند و درخشندگی و زیبایی محصول را به زحمت‌های کشاورز می‌افزاید.
چون نباشد دل خرسند که اکسیر غناست
زین چه حاصل که زرو سیم فراوان باشد؟
هوش مصنوعی: اگر دل خوش نباشد، مانند اکسیر ثروت، پس چه فایده دارد که طلا و نقره به وفور در دست باشد؟
اهل دل را به بدی یاد مکن بعد از مرگ
خواب و بیداری این طایفه یکسان باشد
هوش مصنوعی: به افرادی که دارای دل و احساس هستند، با بدگویی اشاره نکن. بعد از مرگ، خواب و بیداری برای این گروه یکسان خواهد بود.
می کند جلوه خورشید قیامت داغش
راز عشق تو در آن سینه که پنهان باشد
هوش مصنوعی: در روز قیامت، زیبایی و نور خورشید برمی‌خیزد و عشق تو در دل کسی که آن را مخفی کرده، نمایان خواهد شد.
دانه ای را که دل موری ازان شاد شود
خوشه ای روز جزا تاج سلیمان باشد
هوش مصنوعی: اگر دانه‌ای باشد که باعث شادی دل موری شود، در روز جزا به عنوان پاداش، آن دانه مانند تاج سلیمان خواهد بود.
از سر خوان سلیمان گذرد دست افشان
هرکه را مرغ کباب از دل بریان باشد
هوش مصنوعی: هر کسی که در دلش آرزوی رسیدن به خواسته‌های بزرگ و دلخواهش را داشته باشد، به‌راحتی از نعمت‌ها و فرصت‌های ارزشمند عبور می‌کند.
جگر گرم نبخشند به هر سنگدلی
این نه لعلی است که در کوه بدخشان باشد
هوش مصنوعی: محبت و احساس عمیق در دل هر کسی قرار نمی‌گیرد و افرادی که بی‌احساس و سنگدل هستند، نمی‌توانند این عشق را درک کنند. این عشق مانند یک گوهر گرانبهاست که تنها در مکان‌های خاصی پیدا می‌شود.
ناله نای بود داروی بیهوشی من
شیر را خواب فراغت به نیستان باشد
هوش مصنوعی: صدای نای مثل دارویی است که من را به خواب می‌برد و شیر به آرامش و استراحت در نیستان می‌رسد.
جذبه عشق نپیچد به ملایک صائب
این کمندی است که در گردن انسان باشد
هوش مصنوعی: عشق آن قدر قوی است که حتی فرشتگان را نیز به خود مشغول نمی‌کند، زیرا این احساس قوی تنها مختص انسان‌هاست و مانند کمند بر گردن آن‌ها گره خورده است.