گنجور

غزل شمارهٔ ۳۴۴۲

نیست در دست مرا غیر دعا، خوش باشد
گر خوشی با من بی برگ و نوا خوش باشد
گر سر صحبت یاران موافق داری
منم و فکر و خیال تو، بیا خوش باشد
اشک و آهی است من غم زده را در دل و چشم
سازگارست اگر این آب و هوا خوش باشد
خون بود باده ما و دل صد پاره کباب
گر گواراست ترا محفل ما خوش باشد
هست اگر بستگیی، در کمر خدمت ماست
نشود بسته در خانه ما خوش باشد
وصل موقوف به خلوت شدن دل گر بود
من کشیدم ز میان پای، درآ خوش باشد
با دل سوخته هنگامه گرمی داریم
گر ترا هست سر صحبت ما خوش باشد
دل بی کینه ما چون در رحمت بازست
اگر از جنگ شدی سیر، درآ خوش باشد
می شود ناخوش عالم به خوشیهای تو خوش
من اگر ناخوشم ای دوست، ترا خوش باشد
جلوه موج سراب است خوشیهای جهان
عارفی را که دل از یاد خدا خوش باشد
پاس دل دار، چه در خوبی جا می کوشی؟
که چو خوشوقت شود دل، همه جا خوش باشد
ما ز کردار به گفتار قناعت کردیم
راه گم کرده به آواز درا خوش باشد
می چکد خون دل از زمزمه من صائب
می زنی گر به لب انگشت مرا خوش باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیست در دست مرا غیر دعا، خوش باشد
گر خوشی با من بی برگ و نوا خوش باشد
هوش مصنوعی: در دست من چیزی جز دعا نیست و اگرچه که زندگی‌ام بی‌سر و صدا باشد، اما اگر خوشی به سراغم بیاید، خوشحال می‌شوم.
گر سر صحبت یاران موافق داری
منم و فکر و خیال تو، بیا خوش باشد
هوش مصنوعی: اگر دوستانت با تو هم‌فکر هستند، من هم در کنارت هستم و به افکار و خیالات تو توجه دارم. بیایید که با هم لحظات خوشی را بگذرانیم.
اشک و آهی است من غم زده را در دل و چشم
سازگارست اگر این آب و هوا خوش باشد
هوش مصنوعی: در دل و چشمان من غم و اندوهی وجود دارد که با اشک و آه همراه است، اما اگر شرایط خوب باشد، شاید بتوانم با این حس کنار بیایم.
خون بود باده ما و دل صد پاره کباب
گر گواراست ترا محفل ما خوش باشد
هوش مصنوعی: شراب ما از خون است و دل ما به شدت آسیب‌دیده است. اگر مراسم ما برای تو خوشایند است، پس این درد و رنج برایت مشکلی نخواهد بود.
هست اگر بستگیی، در کمر خدمت ماست
نشود بسته در خانه ما خوش باشد
هوش مصنوعی: اگر رابطه‌ای وجود داشته باشد، در خدمت ماست و هیچ چیز نمی‌تواند آن را در خانه ما محدود کند، بلکه در اینجا خوشحال است.
وصل موقوف به خلوت شدن دل گر بود
من کشیدم ز میان پای، درآ خوش باشد
هوش مصنوعی: برای رسیدن به وصال و عشق، باید دل را از دیگران دور کرد. اگر چنین باشد، من به راحتی از میان موانع عبور می‌کنم و وارد آن عشق می‌شوم.
با دل سوخته هنگامه گرمی داریم
گر ترا هست سر صحبت ما خوش باشد
هوش مصنوعی: ما با دلِ پر از درد و سوز در جمعی گرم و صمیمی هستیم. اگر تو هم بخواهی درباره‌ی موضوعی صحبت کنیم، خوشحال می‌شویم.
دل بی کینه ما چون در رحمت بازست
اگر از جنگ شدی سیر، درآ خوش باشد
هوش مصنوعی: دل پاک و بدون کینه ما وقتی به رحمت خداوند می‌نگرد، اگر از جنگ و نزاع خسته شده‌ای، بیایید و در این آرامش و محبت وارد شوید.
می شود ناخوش عالم به خوشیهای تو خوش
من اگر ناخوشم ای دوست، ترا خوش باشد
هوش مصنوعی: اگر من در عالم ناراحتی باشم، شادی‌های تو می‌تواند به من آرامش دهد. اگر هم من بدحال باشم، مهم نیست، زیرا امید دارم که تو خوشحال باشی.
جلوه موج سراب است خوشیهای جهان
عارفی را که دل از یاد خدا خوش باشد
هوش مصنوعی: زیبایی‌های دنیا همچون جلوه‌های فریبنده‌ای هستند که به مردم خوشی می‌دهند، اما عارف واقعی کسی است که دلش به یاد خدا آرامش می‌یابد و از این خوشی‌های زودگذر دلخوش نمی‌شود.
پاس دل دار، چه در خوبی جا می کوشی؟
که چو خوشوقت شود دل، همه جا خوش باشد
هوش مصنوعی: دل خود را پاس بگذار، چرا که در زمان خوب و خوشی، شادی و خوشحالی به هر جا که بروی با تو همراه است.
ما ز کردار به گفتار قناعت کردیم
راه گم کرده به آواز درا خوش باشد
هوش مصنوعی: ما به کارهای خود راضی هستیم و به حرف‌ها بیشتر اهمیت می‌دهیم؛ مثل کسی که در تاریکی گم شده و صدای درا را خوشایند می‌داند.
می چکد خون دل از زمزمه من صائب
می زنی گر به لب انگشت مرا خوش باشد
هوش مصنوعی: از دردی که در دل دارم، سخنانم به آرامی بیرون می‌آید. اگر تو به لبانت بیافزایی که به من اشاره کنی، برایم خوشایند است.