گنجور

غزل شمارهٔ ۳۴۴۱

من و راهی که ز سر سنگ نشانش باشد
برق خنجر بلد راهروانش باشد
کی عنانداری بیتابی ما خواهد کرد؟
آن که از رفتن دل آب روانش باشد
از عقیقی است مرا بوسه توقع که سهیل
یکی از جمله خونابه کشانش باشد
نتوان یافت ز پیچیدگی افکار مرا
راه فکر من اگر موی میانش باشد
هر که چون جام درین بزم تهی چشم افتاد
چشم پیوسته به دست دگرانش باشد
سرد مهری چه کند با دل آزاده ما؟
این نه سروی است که پروای خزانش باشد
تیر آهش ز دل سنگ ترازو گردد
هر که از قامت خم گشته کمانش باشد
می برد تربتش از نوحه گران گویایی
هر که گنجینه اسرار نهانش باشد
از ته دل چقدر خنده تواند کردن؟
نوبهاری که به دنبال، خزانش باشد
حسن غافل نشود از دل عاشق صائب
که کماندار توجه به نشانش باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من و راهی که ز سر سنگ نشانش باشد
برق خنجر بلد راهروانش باشد
هوش مصنوعی: من و مسیری که با نشانه‌ای از سنگ مشخص شده و یک برق خنجر به آن جلوه می‌بخشد، تنها برای کسانی که در این مسیر حرکت می‌کنند، قابل تشخیص است.
کی عنانداری بیتابی ما خواهد کرد؟
آن که از رفتن دل آب روانش باشد
هوش مصنوعی: کسی نمی‌تواند بر دل تنگی ما فایق آید، مگر آنکه از جدا شدن دلش مثل آب جاری ناراحت باشد.
از عقیقی است مرا بوسه توقع که سهیل
یکی از جمله خونابه کشانش باشد
هوش مصنوعی: من در انتظار بوسه‌ای از عقیق هستم، چرا که سهیل یکی از ستارگان درخشان و ارزشمند آن است.
نتوان یافت ز پیچیدگی افکار مرا
راه فکر من اگر موی میانش باشد
هوش مصنوعی: به خاطر پیچیدگی افکارم، نمی‌توان راهی برای درک آنها پیدا کرد؛ افکار من به قدری پیچیده هستند که مانند موهایی در هم تابیده به نظر می‌رسند.
هر که چون جام درین بزم تهی چشم افتاد
چشم پیوسته به دست دگرانش باشد
هوش مصنوعی: کسی که در این مهمانی با چشمی خالی و بی‌نوا حاضر می‌شود، همیشه نگاهش به کار دیگران خواهد بود.
سرد مهری چه کند با دل آزاده ما؟
این نه سروی است که پروای خزانش باشد
هوش مصنوعی: سردی و بی‌مهری چه تاثیری می‌تواند بر دل آزاد و رها ما بگذارد؟ این درختی نیست که نگران فصل‌های پاییز و افتادن برگ‌هایش باشد.
تیر آهش ز دل سنگ ترازو گردد
هر که از قامت خم گشته کمانش باشد
هوش مصنوعی: هر کس که دلش پر از غم و اندوه باشد، به مثل تیر و سنگی تبدیل می‌شود که از وزن خمیده است، زیرا نشان‌دهندهٔ درد و رنجی عمیق است.
می برد تربتش از نوحه گران گویایی
هر که گنجینه اسرار نهانش باشد
هوش مصنوعی: هر کسی که رازهای پنهان را در دل دارد، می‌تواند با صدای دلنشینش، زاری و فریاد را از خاکش به گوش دیگران برساند.
از ته دل چقدر خنده تواند کردن؟
نوبهاری که به دنبال، خزانش باشد
هوش مصنوعی: چه قدر می‌توان از ته دل خندید وقتی که بهار به دنبال پاییزی تلخ باشد؟
حسن غافل نشود از دل عاشق صائب
که کماندار توجه به نشانش باشد
هوش مصنوعی: حسن به یاد دل عاشق صائب می‌افتد، چون کمانداری است که همیشه به نشانه‌اش دقت می‌کند.