غزل شمارهٔ ۳۴۳۹
پادشاهی نه به سیم و زر و گوهر باشد
هر که را سد رمق هست سکندر باشد
هرکه چون بحر به تلخی گذراند ایام
ظاهر و باطن او عنبر و گوهر باشد
حرف سامان مزن ای خواجه که در کشور عشق
هرکه آهش به جگر نیست توانگر باشد
هیچ دردی بتر از عافیت دایم نیست
تلخی تازه به از قند مکرر باشد
زندگی بی جگر سوخته ظلم است، ارنه
جام تبخاله ما بر لب کوثر باشد
نی محال است که از بند خلاصی یابد
تا دلش در گرو صحبت شکر باشد
به ادب با همه سر کن که دل شاه و گدا
در ترازوی مکافات برابر باشد
مست نازی که دل وحشی ما کرده شکار
شاهبازش می چون خون کبوتر باشد
پیش جمعی که ز منت دلشان سوخته است
تشنه لب مردن از اقبال سکندر باشد
صبر بر سوز دل و تشنه لبی کن صائب
که چو دل آب شود چشمه کوثر باشد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پادشاهی نه به سیم و زر و گوهر باشد
هر که را سد رمق هست سکندر باشد
هوش مصنوعی: پادشاهی به ثروت و جواهرات نیست، بلکه به قدرت و توانایی است. هر کسی که دارای قدرت و استقامت باشد، همچون اسکندر بزرگ خواهد بود.
هرکه چون بحر به تلخی گذراند ایام
ظاهر و باطن او عنبر و گوهر باشد
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند دریا تلخیها و سختیهای زندگی را با صبر و استقامت تحمل کند، ظاهر و باطنش سرشار از ارزشها و زیباییها خواهد بود.
حرف سامان مزن ای خواجه که در کشور عشق
هرکه آهش به جگر نیست توانگر باشد
هوش مصنوعی: ای خواجه، در دنیای عشق صحبت از سامان و نظم نکن، زیرا در این سرزمین، کسی که از دل و جانش آه میکشد، حتی اگر دارایی نداشته باشد، از نظر معنوی ثروتمند و نیرومند است.
هیچ دردی بتر از عافیت دایم نیست
تلخی تازه به از قند مکرر باشد
هوش مصنوعی: هیچ دردی بدتر از این نیست که همیشه در آرامش و عافیت باشید. تلخی و سختی تازهای بهتر از شیرینی و لذت تکراری است.
زندگی بی جگر سوخته ظلم است، ارنه
جام تبخاله ما بر لب کوثر باشد
هوش مصنوعی: زندگی بدون تجربههای سخت و دردناک، ناعادلانه است، در غیر این صورت ما باید از نعمتهای بیپایان برخوردار باشیم.
نی محال است که از بند خلاصی یابد
تا دلش در گرو صحبت شکر باشد
هوش مصنوعی: محال است که نی از بند رهایی یابد، چرا که دلش تنها به خاطر صحبت شیرین و دلپذیر است.
به ادب با همه سر کن که دل شاه و گدا
در ترازوی مکافات برابر باشد
هوش مصنوعی: با احترام و ادب با همه رفتار کن، زیرا اینکه دل افراد، چه ثروتمند و چه فقیر، در برابر عذاب و پاداش برابر است.
مست نازی که دل وحشی ما کرده شکار
شاهبازش می چون خون کبوتر باشد
هوش مصنوعی: عشقی که به زیبایی معشوقهام دارم، قلب بیقرار و پرشورم را چون شکار کردن یک شاهین به تسخیر درآورده است و حالا حال و روز من همچون کبوتر زخمی و خونین شده است.
پیش جمعی که ز منت دلشان سوخته است
تشنه لب مردن از اقبال سکندر باشد
هوش مصنوعی: مردن با لب تشنه در برابر جمعی که به خاطر لطف تو دلشان دچار درد و رنج شدهاند، نشانهای از بدشانسی و بدعاقبتی است.
صبر بر سوز دل و تشنه لبی کن صائب
که چو دل آب شود چشمه کوثر باشد
هوش مصنوعی: تحمل کردن درد دل و تشنگی را داشته باش، زیرا وقتی دل آرام شود، مانند چشمه کوثر پر برکت خواهد بود.