غزل شمارهٔ ۳۴۳۰
اگر آن غمزه خونریز مصور میشد
آب آیینه چو شمشیر به جوهر میشد
بود شیرازهاش اندیشه آن مویمیان
پارههای دلم آن روز که دفتر میشد
جگر سوخته فاختگان آبکش است
ورنه از سایه سرو تو زمین تر میشد
قد رعنای تو میکرد اگر قامت راست
سرو با سبزه خوابیده برابر میشد
شب که رخسار تو از باده برافروخته بود
شعله پنهان به ته بال سمندر میشد
گل رخسار عرقناک ترا گر میدید
باغ جنت خجل از چشمه کوثر میشد
خشک ناگشته به دلدار رسیدی خط من
نامه شوقم اگر بال کبوتر میشد
اگر از تیغ تو میشد جگر من سیراب
سبزه خضر ز شادابی من تر میشد
میشد از غیرت شاهان دل مسکینان خون
وصل او گر به زر و زور میسر میشد
بود از چاشنی خاک قناعت غافل
مور روزی که گرفتار به شکر میشد
بودم آن روز من از جمله آزاده روان
که مرا سد رمق سد سکندر میشد
گشت از تلخی ایام گوارا صائب
ورنه شیرینی جان زود مکرر میشد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر آن غمزه خونریز مصور میشد
آب آیینه چو شمشیر به جوهر میشد
هوش مصنوعی: اگر آن نگاه زیبا و کشنده به تصویر کشیده میشد، آب آینه مانند شمشیری ساخته شده از جوهر تبدیل میشد.
بود شیرازهاش اندیشه آن مویمیان
پارههای دلم آن روز که دفتر میشد
هوش مصنوعی: در آن روزی که قلبم به هم میریخت و از هم پاره میشد، تفکر و اندیشهام در مورد آن فردی بود که موهای میانش را به زیبایی میپوشاند.
جگر سوخته فاختگان آبکش است
ورنه از سایه سرو تو زمین تر میشد
هوش مصنوعی: پرندگانی که دلشان پر از غم و درد است، به خاطر محبت و زیبایی تو دلهایشان میسوزد و اگر نه، سایهی درخت سرو تو میتوانست زمین را بهخاطر طراوت و نعمتش سیراب کند.
قد رعنای تو میکرد اگر قامت راست
سرو با سبزه خوابیده برابر میشد
هوش مصنوعی: اگر قامت راست سرو با سبزهای که خوابیده است برابر میشد، زیبایی تو را دوچندان میکرد.
شب که رخسار تو از باده برافروخته بود
شعله پنهان به ته بال سمندر میشد
هوش مصنوعی: در شبی که چهرهات به واسطهی شراب درخشان و پرنور شده بود، یک آتش پنهان در انتهای بالهای پرندهی افسانهای سمندر وجود داشت.
گل رخسار عرقناک ترا گر میدید
باغ جنت خجل از چشمه کوثر میشد
هوش مصنوعی: اگر باغ بهشت گل صورت عرق کرده تو را میدید، از چشمه کوثر شرمنده میشد.
خشک ناگشته به دلدار رسیدی خط من
نامه شوقم اگر بال کبوتر میشد
هوش مصنوعی: وقتی به محبوب رسیدی، نامهی شوق من اگر میتوانست پرواز کند، مثل پرندهای میشد.
اگر از تیغ تو میشد جگر من سیراب
سبزه خضر ز شادابی من تر میشد
هوش مصنوعی: اگر زخمهای تو باعث سیراب شدن دل من میشد، زمین سبز و شادابتر میگشت.
میشد از غیرت شاهان دل مسکینان خون
وصل او گر به زر و زور میسر میشد
هوش مصنوعی: اگر شاهان غیرت و جوانمردی داشتند، دلهای غمگین مردم به خاطر وصل و محبت او به خون تبدیل میشد، اما این اتصال به محبت او تنها با زر و زور ممکن نمیشد.
بود از چاشنی خاک قناعت غافل
مور روزی که گرفتار به شکر میشد
هوش مصنوعی: مور به خاطر نداشتن قناعت و غفلت از آن، روزی که به دنبال شکر و لذت بود، گرفتار شد.
بودم آن روز من از جمله آزاده روان
که مرا سد رمق سد سکندر میشد
هوش مصنوعی: در آن روز من یکی از آزادگان بودم، ولی با این حال، نیروی دست و پا زدن من مانع پیشرفتم میشد.
گشت از تلخی ایام گوارا صائب
ورنه شیرینی جان زود مکرر میشد
هوش مصنوعی: از تلخیهای زندگی به شیرینیهایی دست پیدا شده، صائب. وگرنه، اگر همیشه زندگی شیرین بود، این شیرینی هرگز تکرار نمیشد.