گنجور

غزل شمارهٔ ۳۴۲۹

بیت معمور شد آن خانه که ویران تو شد
حلقه کعبه شد آن چشم که حیران تو شد
بس که جان در طلبت راهروان افشاندند
سر بسر خرده جان ریگ بیابان تو شد
چون در فیض شود قبله ارباب نیاز
چاک هر سینه که از خنجر مژگان تو شد
بی نمک می شمرد مایده جنت را
کام هرکس نمکین از نمک خوان تو شد
گرچه از گوهر جان شد صدف خاک تهی
جگرش کان بدخشان ز شهیدان تو شد
می کند خون به دل غازه حوران بهشت
خون هر کشته که گلگونه دامان تو شد
غوطه زد در عرق خون ز شفق پیرهنش
صبح از بس خجل از چاک گریبان تو شد
آب روشن که روان بود درین سبز چمن
خشک چون آینه از حیرت جولان تو شد
رم آهو که بر او بود بیابانها تنگ
پای خوابیده ز گیرایی مژگان تو شد
ماه کنعان که ز جان مصر خریدارش بود
محو چون خواب فراموش به زندان تو شد
آید از دیدن خورشید جهانتاب به حال
خیره هر چشم که از چهره تابان تو شد
شور محشر چه کند با دل صد پاره من؟
خوش نمک زخم من ار پسته خندان تو شد
نتوان کرد به شیرازه محشر جمعش
هر که زیر و زبر از شوخی جولان تو شد
با خیال تو چه شبها که به روز آوردم
تا دل سوخته ام شمع شبستان تو شد
قسمت من چه بود زان لب سیراب، که خضر
با لب تشنه ز سرچشمه حیوان تو شد
خط یاقوت غبار نظر من گردید
سرمه بینش من تا خط ریحان تو شد
گرچه از میوه شیرین نشود دندان کند
کند دندان من از سیب زنخدان تو شد
گرچه هر بیت ز دیوان تو بیت الغزل است
صائب این تازه غزل زینت دیوان تو شد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیت معمور شد آن خانه که ویران تو شد
حلقه کعبه شد آن چشم که حیران تو شد
هوش مصنوعی: خانه‌ای که ویران شده بود، دوباره زنده و پر از زندگی شده است و چشمی که به تو خیره شده، همچون حلقه کعبه می‌شود که نشان‌دهنده‌ی عشق و ارادت به تو است.
بس که جان در طلبت راهروان افشاندند
سر بسر خرده جان ریگ بیابان تو شد
هوش مصنوعی: بسیاری از عاشقان جان خود را در مسیر جستجوی تو فدای تو کردند و اکنون هر قسمت از جانشان به ذرات ریز غبار در بیابان تبدیل شده است.
چون در فیض شود قبله ارباب نیاز
چاک هر سینه که از خنجر مژگان تو شد
هوش مصنوعی: زمانی که نعمت و رحمت الهی در وجود انسان‌ها جاری شود، هر قلبی که به خاطر نگاه تند و نافذ تو زخمی شده، مانند چاکی عمیق و احساساتی می‌شود.
بی نمک می شمرد مایده جنت را
کام هرکس نمکین از نمک خوان تو شد
هوش مصنوعی: بدون نمک، میوه‌ی بهشت را بی‌ارزش می‌شمرد؛ زیرا هر کس که از سفره‌ی تو نمکین شده باشد، لذت می‌برد.
گرچه از گوهر جان شد صدف خاک تهی
جگرش کان بدخشان ز شهیدان تو شد
هوش مصنوعی: هرچند وجود صدف خاک از جوهر جان تهی شده، اما در دل آن جواهری همچون الماس از شهیدان تو وجود دارد.
می کند خون به دل غازه حوران بهشت
خون هر کشته که گلگونه دامان تو شد
هوش مصنوعی: هر بار که کسی به خاطر تو کشته می‌شود، قلب حوریان بهشتی به درد می‌آید و برایشان غم‌انگیز است.
غوطه زد در عرق خون ز شفق پیرهنش
صبح از بس خجل از چاک گریبان تو شد
هوش مصنوعی: در این بیت، توصیف لحظه‌ای است که شخصی در عرق و خون خود غرق شده و با دیدن صبح، احساس شرم و خجالت او را آزار می‌دهد. صبح به گونه‌ای می‌نماید که از چاک گریبان او خجالت‌زده است. به طور کلی، این تصویر به عمق درد و شرمساری فرد اشاره دارد.
آب روشن که روان بود درین سبز چمن
خشک چون آینه از حیرت جولان تو شد
هوش مصنوعی: آب زلال که در این چمن سبز به آرامی روان بود، به خاطر شگفتی ناشی از زیبایی تو، مانند آینه‌ای حرکت کرد.
رم آهو که بر او بود بیابانها تنگ
پای خوابیده ز گیرایی مژگان تو شد
هوش مصنوعی: جوانب طبیعت با زیبایی‌های تو بسیار محدود و محصور شدند. آهو که در پی بیابان‌ها می‌تازد، حالا به دلیل جذابیت و دلربایی مژگان تو، آرام گرفته است.
ماه کنعان که ز جان مصر خریدارش بود
محو چون خواب فراموش به زندان تو شد
هوش مصنوعی: ماه کنعان که با جان خود به دنبال خریدن او بود، اکنون مانند یک خواب فراموش شده در زندان تو اسیر شده است.
آید از دیدن خورشید جهانتاب به حال
خیره هر چشم که از چهره تابان تو شد
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید درخشان را می‌بینند، هر چشمی که از چهره‌ی درخشان تو خیره شده باشد، تحت تأثیر قرار می‌گیرد و به حالتی از حیرت می‌افتد.
شور محشر چه کند با دل صد پاره من؟
خوش نمک زخم من ار پسته خندان تو شد
هوش مصنوعی: شور و هیاهوی عظیم چه بر دل تکه‌تکه‌ی من می‌آورد؟ اگر تو پسته‌ای بخندانی، زخم من هم خوش‌طعم و دلچسب می‌شود.
نتوان کرد به شیرازه محشر جمعش
هر که زیر و زبر از شوخی جولان تو شد
هوش مصنوعی: هر کسی که تحت تأثیر شوخی‌ها و بازیگوشی‌های تو قرار گرفته و از حالت طبیعی خود خارج شده، نمی‌تواند در روز جمع‌آوری و حسابرسی کلی، به جمع و ساماندهی خود برگردد.
با خیال تو چه شبها که به روز آوردم
تا دل سوخته ام شمع شبستان تو شد
هوش مصنوعی: با یاد تو چه شب‌هایی را تا صبح بیدار ماندم و در این دلتنگی، شعله دلbroken خود را به نورانیایی تبدیل کردم که در شبستان تو می‌تابید.
قسمت من چه بود زان لب سیراب، که خضر
با لب تشنه ز سرچشمه حیوان تو شد
هوش مصنوعی: من چه سهمی از آن لب سیراب داشتم که خضر، با وجود تشنگی‌اش، از سرچشمه حیات تو سیراب شد.
خط یاقوت غبار نظر من گردید
سرمه بینش من تا خط ریحان تو شد
هوش مصنوعی: نوشته‌ای که به زیبایی و ظرافت سیاه شده، به دلیل توجه و دقت من به آن، به محبوبم مربوط می‌شود و زیبایی کردار او به چشمانم روشنایی بخشیده است.
گرچه از میوه شیرین نشود دندان کند
کند دندان من از سیب زنخدان تو شد
هوش مصنوعی: هر چند که دندان برای خوردن میوه شیرین مناسب نیست، اما دندان من به خاطر زیبایی و جذابیت تو، همچون سیب زیبا شده است.
گرچه هر بیت ز دیوان تو بیت الغزل است
صائب این تازه غزل زینت دیوان تو شد
هوش مصنوعی: هرچند هر بیت از دفتر تو یکی غزل زیباست، اما این غزل تازه به زیبایی و زینت دفتر تو افزوده شد.

حاشیه ها

1399/03/13 01:06
جباری

واژه‌های غبار و ریحان در بیت شانزدهم ایهام دارند. غبار نوعی از خط ریز است.