غزل شمارهٔ ۳۴۲۷
جگر پاره اگر مایده خوانم شد
چشم شور فلک سفله نمکدانم شد
تنگدل داشت پریشانی پرواز مرا
غنچه گشتم، قفس تنگ گلستانم شد
دست شستم ز جهان، آب حیاتم گردید
پا نهادم به هوا، تخت سلیمانم شد
تا درین عالم پرشور نظر کردم باز
تخته مشق دو صد خواب پریشانم شد
خامشی از سگ گیرنده کمینگاه بلاست
نیستم ایمن اگر نفس به فرمانم شد
از خودی بود به من دامن صحرا زندان
رفتم از خویش برون، شهر بیابانم شد
رود نیلم به مکافات عزیزی بخشید
چهره نیلی اگر از سیلی اخوانم شد
کرد از تهمت اگر مصر غبار آلودم
دامن پاک، کلید در زندانم شد
صائب از خامه من سنبل تر می ریزد
تا دل آشفته آن زلف پریشانم شد
غزل شمارهٔ ۳۴۲۶: هر که ایام خط از سیمبران غافل شدغزل شمارهٔ ۳۴۲۸: لوح محفوظ شد آن دیده که حیران تو شد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جگر پاره اگر مایده خوانم شد
چشم شور فلک سفله نمکدانم شد
هوش مصنوعی: اگر جگر پارهای که به قلبم درد میآورد را هم به عنوان غذایی خوشمزه بخوانم، باز هم چشم حسود زمانه باعث میشود که تلخی آن را احساس کنم.
تنگدل داشت پریشانی پرواز مرا
غنچه گشتم، قفس تنگ گلستانم شد
هوش مصنوعی: دلگیر و ناراحت بودم و در تلاش برای پرواز بودم، اما در نهایت احساس کردم که مانند یک غنچه در یک قفس گیر کردهام و گلستانی که انتظارش را داشتم، به تنگی تبدیل شده است.
دست شستم ز جهان، آب حیاتم گردید
پا نهادم به هوا، تخت سلیمانم شد
هوش مصنوعی: دست از دنیا کشیدهام و از آن جدا شدهام، به گونهای که زندگیای تازه و واقعی یافتم. وقتی به عالم معنویت و خیال پا گذاشتم، به مقام و جایگاهی بزرگ دست یافتم که همانند تخت سلیمان است.
تا درین عالم پرشور نظر کردم باز
تخته مشق دو صد خواب پریشانم شد
هوش مصنوعی: وقتی به این دنیا پرهیجان نگاه کردم، دوباره یادداشتهای خودم پر از خوابهای بینظم و پریشان شد.
خامشی از سگ گیرنده کمینگاه بلاست
نیستم ایمن اگر نفس به فرمانم شد
هوش مصنوعی: خاموشی و سکوت من ناشی از ترس از مشکلات و خطرات است. من زمانی در امان نخواهم بود که نفس و خواستههایم تحت کنترل خودم باشند.
از خودی بود به من دامن صحرا زندان
رفتم از خویش برون، شهر بیابانم شد
هوش مصنوعی: من به خاطر خودم به دامن صحرا پناه بردم و از خودم دور شدم؛ اکنون شهر و دیارم بیابان و desert شده است.
رود نیلم به مکافات عزیزی بخشید
چهره نیلی اگر از سیلی اخوانم شد
هوش مصنوعی: رود نیل به خاطر دوستی و محبت، زیبایی خاصی را به شخصی بخشیده است، حتی اگر این زیبایی از ضربههایی که از برادرانش دیده، نشأت گرفته باشد.
کرد از تهمت اگر مصر غبار آلودم
دامن پاک، کلید در زندانم شد
هوش مصنوعی: اگر به من تهمت بزنند و مرا آلوده و گناهکار جلوه دهند، در حالی که دامنم پاک است، در واقع این تهمت خود باعث میشود که به زندانی تبدیل شوم.
صائب از خامه من سنبل تر می ریزد
تا دل آشفته آن زلف پریشانم شد
هوش مصنوعی: من از قلم خود مانند سنبل عطر و زیبایی میپراکنم، تا زمانی که دل بیقرار من تحت تأثیر زلفهای آشفتهام قرار گیرد.