گنجور

غزل شمارهٔ ۳۴۲۰

چشم عاشق پی جانان به پریدن نرسد
دل صیاد به آهو به تپیدن نرسد
اختر عاشق و امید ترقی، هیهات
دانه سوخته هرگز به دمیدن نرسد
بهر گلگونه ربایند ز هم حورانش
کشته تیغ ترا خون به چکیدن نرسد
ما قدم بر قدم جاذبه دل داریم
خبر قافله ما به شنیدن نرسد
به تماشا ز بهشت رخ او قانع باش
که گل و میوه این باغ به چیدن نرسد
قسمت این بود که از دفتر پرواز بلند
به من خسته به جز چشم پریدن نرسد
پرده صبح امیدست شب نومیدی
تا نسوزد نفس اینجا به کشیدن نرسد
دورتر می شود از قطع مسافت راهش
رهنوردی که به منزل به رمیدن نرسد
تو ز لعل لب خود، کام مکیدن بردار
که به ما جز لب خمیازه مکیدن نرسد
در حریمی که من از درد کشانم صائب
بحر را دعوی پیمانه کشیدن نرسد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم عاشق پی جانان به پریدن نرسد
دل صیاد به آهو به تپیدن نرسد
هوش مصنوعی: چشم عاشق همیشه در جستجوی معشوق است و هیچ‌گاه نمی‌تواند از او دور شود. دل صیاد هم همواره در پی شکار آهو است و هیچ‌وقت از تپیدن و ناامیدی باز نمی‌ایستد. این احساسات نشان‌دهنده اشتیاق و انتظار مداوم عاشق و صیاد است.
اختر عاشق و امید ترقی، هیهات
دانه سوخته هرگز به دمیدن نرسد
هوش مصنوعی: ستاره‌ای که عاشق است و به پیشرفت امیدوار، هرگز دانه‌ی سوخته‌ای نمی‌تواند به جایی برسد.
بهر گلگونه ربایند ز هم حورانش
کشته تیغ ترا خون به چکیدن نرسد
هوش مصنوعی: حوران زیبا برای گل‌های مختلف به رقابت می‌پردازند و در این میان، حتی اگر کسی به عشق او کشته شود، خونش به زمین نمی‌ریزد.
ما قدم بر قدم جاذبه دل داریم
خبر قافله ما به شنیدن نرسد
هوش مصنوعی: ما با عشق و دل‌باختگی قدم برمی‌داریم، اما خبر رسیدن قافله‌امان به کسی نمی‌رسد.
به تماشا ز بهشت رخ او قانع باش
که گل و میوه این باغ به چیدن نرسد
هوش مصنوعی: به تماشای زیبایی او از بهشت راضی باش، زیرا این باغ هرگز برای چیدن گل و میوه‌اش فرصت نخواهد داشت.
قسمت این بود که از دفتر پرواز بلند
به من خسته به جز چشم پریدن نرسد
هوش مصنوعی: سرنوشت من این‌گونه رقم خورده که از دنیای بزرگ پرواز، تنها به من که خسته‌ام، چشم‌دوختن بر دیگران مهیا نیست.
پرده صبح امیدست شب نومیدی
تا نسوزد نفس اینجا به کشیدن نرسد
هوش مصنوعی: صبح نماد امید و روز جدید است، در حالی که شب نماد ناامیدی و تیره‌روزی است. تا زمانی که انرژی و امید در وجود ما زنده است، نمی‌توانیم به بحران و ناامیدی غلبه کنیم.
دورتر می شود از قطع مسافت راهش
رهنوردی که به منزل به رمیدن نرسد
هوش مصنوعی: کسی که در سفر به مقصد نمی‌رسد، هر چقدر هم که راه را طی کند، در واقع از مقصد دورتر می‌شود.
تو ز لعل لب خود، کام مکیدن بردار
که به ما جز لب خمیازه مکیدن نرسد
هوش مصنوعی: لبان تو آن‌قدر شیرین و دل‌انگیز است که می‌توان از آن نوشیدنی دل‌نشینی گرفت، اما ما تنها می‌توانیم از لب‌هایی که به خواب و بی‌حالی اشاره دارند، استفاده کنیم و از آن لذت نبریم.
در حریمی که من از درد کشانم صائب
بحر را دعوی پیمانه کشیدن نرسد
هوش مصنوعی: در فضایی که من به خاطر درد و رنج خودم در آن قرار دارم، حتی شاعران بزرگ مانند صائب نمی‌توانند ادعای توانایی و قدرت برتر در شاعری و خلق آثار داشته باشند.