غزل شمارهٔ ۳۳۹۹
اشک گرمم جگر وادی محشر سوزد
داغ تبخال به کنج لب کوثر سوزد
آستین دست ندارد به چراغ گل داغ
این چراغی است که تا دامن محشر سوزد
آتش عشق ز خاکستر هندست بلند
زن درین شعله ستان بر سر شوهر سوزد
از می این چهره که امروز تو افروخته ای
گر کنی باد زن از بال سمندر، سوزد
از کلاه نمدی دود کند اخگر عشق
این نه عودی است که در مجمر افسر سوزد
به که سر بر سر بالین سلامت بنهم
چند از پهلوی من سینه بستر سوزد؟
از چه برده است نواهای ملال انگیزت؟
که بر افغان تو صائب دل کافر سوزد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اشک گرمم جگر وادی محشر سوزد
داغ تبخال به کنج لب کوثر سوزد
هوش مصنوعی: اشکهای داغ من مانند آتشی است که در قیامت جگر و دل را میسوزاند، همچنان که تبخال روی لبم در کنار خوشیهای بهشتی میسوزد.
آستین دست ندارد به چراغ گل داغ
این چراغی است که تا دامن محشر سوزد
هوش مصنوعی: این چراغی است که شدت نور آن به حدی است که حتی در روز قیامت نیز شعلهور خواهد بود، و به همین دلیل، نمیتوان آن را به سادگی خاموش کرد.
آتش عشق ز خاکستر هندست بلند
زن درین شعله ستان بر سر شوهر سوزد
هوش مصنوعی: عشق مانند آتش است که از خاکستر برمیخیزد، اگر همسرش را در این آتش رها کند، ممکن است خود او دچار سوختگی شود.
از می این چهره که امروز تو افروخته ای
گر کنی باد زن از بال سمندر، سوزد
هوش مصنوعی: اگر امروز که تو با شراب چهرهات را درخشان کردهای، بادی به سمت پرندگان افسانهای سمندر بوزی، آنها را خواهد سوزاند.
از کلاه نمدی دود کند اخگر عشق
این نه عودی است که در مجمر افسر سوزد
هوش مصنوعی: از کلاه نمدی، جرقهها و شعلههای عشق به وجود میآید. این شعله کاری نیست که بتوان در مجمر و به طور معمول از آن بهره برد.
به که سر بر سر بالین سلامت بنهم
چند از پهلوی من سینه بستر سوزد؟
هوش مصنوعی: آیا بهتر نیست که سرم را بر بالین تو بگذارم، وقتی که درد و سوزش از پهلوی من میآید؟
از چه برده است نواهای ملال انگیزت؟
که بر افغان تو صائب دل کافر سوزد
هوش مصنوعی: از چه چیز باعث شده است که نواهای غمانگیز تو، دل کسی را به شدت بسوزاند؟ که در فریاد تو صائب، دل یک انسان کافر نیز میسوزد.