گنجور

غزل شمارهٔ ۳۳۹۷

در حریمی که گل روی ایاغ افروزد
خار در دیده آن کس که چراغ افروزد
لاله تربتش آتش به ته پا دارد
در دل هر که طلب شمع سراغ افروزد
می شود فاخته ای جامه مینایی سرو
گر چنین ناله گرمم رخ باغ افروزد
روزگاری است که در ساغر خورشید، شراب
آنقدر نیست که یک ذره دماغ افروزد
آن که ترساندم از داغ، به آن می ماند
که کسی کوری پروانه چراغ افروزد
هر که در مذهب ما غیرت مشرب دارد
شب آدینه به میخانه چراغ افروزد
انفعالی که ز داغ دل من لاله کشید
شرم بادش که دگر چهره باغ افروزد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در حریمی که گل روی ایاغ افروزد
خار در دیده آن کس که چراغ افروزد
هوش مصنوعی: در جایی که زیبایی و جلوه گل بدرخشد، آن کس که چراغ عشق را روشن کند، ممکن است خارهای دردناک در چشمش برود.
لاله تربتش آتش به ته پا دارد
در دل هر که طلب شمع سراغ افروزد
هوش مصنوعی: گل لاله‌ای که در خاکش دفن شده، در پای خود آتش دارد. در دل هر کسی که دنبال عشق و روشنایی باشد، این آتش شعله‌ور می‌شود.
می شود فاخته ای جامه مینایی سرو
گر چنین ناله گرمم رخ باغ افروزد
هوش مصنوعی: اگر فاخته‌ای با لباس رنگارنگ و زیبا باشد، آواز دلنشین من می‌تواند باغ را پر از نور و گرما کند.
روزگاری است که در ساغر خورشید، شراب
آنقدر نیست که یک ذره دماغ افروزد
هوش مصنوعی: در زمانه‌ای هستیم که در جام خورشید، شرابی وجود ندارد که حتی بتواند اندکی نشاط و شوق به وجود آورد.
آن که ترساندم از داغ، به آن می ماند
که کسی کوری پروانه چراغ افروزد
هوش مصنوعی: کسی که از آتش عشق بترسد، مانند این است که فردی بخواهد برای پروانه‌ای که کور است، چراغی روشن کند.
هر که در مذهب ما غیرت مشرب دارد
شب آدینه به میخانه چراغ افروزد
هوش مصنوعی: هر کسی که به اصول و باورهای ما پایبند است و عشق و غیرت در دلش دارد، در شب جمعه به میخانه می‌رود و چراغی روشن می‌کند.
انفعالی که ز داغ دل من لاله کشید
شرم بادش که دگر چهره باغ افروزد
هوش مصنوعی: احساساتی که از درد دل من به وجود آمد باعث شدند که گل‌ها (لاله‌ها) شکوفا شوند. اما این احساسات شرم‌آورند زیرا دیگر نمی‌گذارند چهره‌ی باغ روشن و زیبا باشد.