غزل شمارهٔ ۳۳۹۳
صبر را زمزمه من سفری می سازد
کوه را ناله من کبک دری می سازد
پر کاهی است به دوش دل سودازده ام
کوه دردی که فلک را کمری می سازد
در جوانی ز ثمر قامت نخل است دو تا
راستی سرو مرا بی ثمری می سازد
نکند صبر به زندان فلک، جان چه کند؟
مرغ در بیضه به بی بال و پری می سازد
عقل در کاسه سر عشق شد از بیخبری
دیو را باده گلرنگ پری می سازد
هر که را آینه چون آب مصفا شده است
با گل و خار ز روشن گهری می سازد
به شکستی که ز دوران رسد آزرده مباش
که تمامی مه نو را سپری می سازد
می شود از جگر سنگ چراغش روشن
هر که چون لاله به خونین جگری می سازد
می جهد از خم چوگان حوادث گویش
چون فلک هر که به بی پا و سری می سازد
آه سردست علاج دل غمگین صائب
غنچه را صحبت باد سحری می سازد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صبر را زمزمه من سفری می سازد
کوه را ناله من کبک دری می سازد
هوش مصنوعی: صبر و شکیبایی من مانند یک سفر است که ذهنم را به جلو میبرد و صدای نالهام مانند صدای پرندهای در دل کوهستان است که زیبایی و حیات را به آن مکان میبخشد.
پر کاهی است به دوش دل سودازده ام
کوه دردی که فلک را کمری می سازد
هوش مصنوعی: نسبت به احساسی که در دلم دارم، گویی بار سنگینی به دوش دارم. این درد و اندوهی که در قلبم وجود دارد، به قدری بزرگ و قوی است که میتواند بر مشکلات آسمان تاثیر بگذارد.
در جوانی ز ثمر قامت نخل است دو تا
راستی سرو مرا بی ثمری می سازد
هوش مصنوعی: در جوانی، مانند نخل با ثمر، استقامت و استواری دارم؛ اما دو مورد راستی که مثل سرو هستند، باعث بی ثمری و ناکامی من میشوند.
نکند صبر به زندان فلک، جان چه کند؟
مرغ در بیضه به بی بال و پری می سازد
هوش مصنوعی: اگر صبر به دام زندگی گرفتار شود، جان چه خواهد کرد؟ پرندهای که در تخم است، بدون بال و پر، چطور میتواند زندگی بسازد؟
عقل در کاسه سر عشق شد از بیخبری
دیو را باده گلرنگ پری می سازد
هوش مصنوعی: عقل به خاطر بیخبری از عشق در سر انسان قرار گرفته و به همین دلیل، دیوانه را نیز به وسیلهی عشق و زیبایی، به موجودی که شبیه به پریهاست تبدیل میکند.
هر که را آینه چون آب مصفا شده است
با گل و خار ز روشن گهری می سازد
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش پاک و خالص باشد، میتواند از زیباییها و چالشهای زندگی، چیزهای ارزشمندی بسازد.
به شکستی که ز دوران رسد آزرده مباش
که تمامی مه نو را سپری می سازد
هوش مصنوعی: به مشکلی که از زمان به وجود میآید، ناراحت نباش؛ چرا که هر نی که در زندگی دچار میشوی، در نهایت به پایان میرسد و دوباره روزهای خوب به سراغت خواهند آمد.
می شود از جگر سنگ چراغش روشن
هر که چون لاله به خونین جگری می سازد
هوش مصنوعی: هر کسی که همانند لاله، با دل شکسته و دردی عمیق زندگی کند، میتواند از سختیها و مصیبتها، نوری بسازد و از دل سنگ، چراغی روشن کند.
می جهد از خم چوگان حوادث گویش
چون فلک هر که به بی پا و سری می سازد
هوش مصنوعی: چرخ حوادث مانند گوی در حال چرخش است و افرادی که به ناتوانی و بیپایی خود عادت کردهاند، نمیتوانند با آن مقابله کنند.
آه سردست علاج دل غمگین صائب
غنچه را صحبت باد سحری می سازد
هوش مصنوعی: آه آرام و عمیق میتواند راهی برای درمان دلهای آشفته باشد و گلی که در حال شکفتن است، صحبت با نسیم صبحگاهی را تجربه میکند.