گنجور

غزل شمارهٔ ۳۳۹۲

زهر را صبر جوانمرد شکر می سازد
خار را نخل برومند ثمر می سازد
سر ما گرد سر دار فنا می گردد
میوه چون پخته شود برگ سفر می سازد
تو نداری سر آمیزش عاشق، ورنه
با لب خشک صدف آب گهر می سازد
ناوک غمزه ز الماس ترازو شده است
طاقت ساده دل از موم سپر می سازد
چون برم پی به سر خویش، که نیرنگ قضا
هر گل صبح، مرا رنگ دگر می سازد
هر سبکسیر درین دشت کمندی دارد
دل بیتاب مرا موی کمر می سازد
صائب از پرتو خورشید تواند گل چید
هر که چون شبنم گل، دیده سپر می سازد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهر را صبر جوانمرد شکر می سازد
خار را نخل برومند ثمر می سازد
هوش مصنوعی: صبوری یک فرد بزرگوار می‌تواند تلخی‌ها و سختی‌ها را به شیرینی تبدیل کند و دشواری‌ها و زحمت‌ها می‌توانند به نتیجه‌های مثبت و مفید منجر شوند.
سر ما گرد سر دار فنا می گردد
میوه چون پخته شود برگ سفر می سازد
هوش مصنوعی: سر ما در دور سر چرخش فنا در حال چرخش است، همانطور که میوه وقتی که رسیده می‌شود، برگش را جدا می‌کند و سفر می‌کند.
تو نداری سر آمیزش عاشق، ورنه
با لب خشک صدف آب گهر می سازد
هوش مصنوعی: تو توانایی برقراری ارتباط عاشقانه را نداری، وگرنه حتی با وجود لب‌های خشک، صدف می‌تواند با آب، مروارید بسازد.
ناوک غمزه ز الماس ترازو شده است
طاقت ساده دل از موم سپر می سازد
هوش مصنوعی: چشم‌های زیبا و فریبنده‌ات مانند تیرهایی از الماس هستند که دل‌های ساده و زودباور را به شدت می‌زنند و آن‌ها را مثل موم نرم و و آسیب‌پذیر می‌کنند.
چون برم پی به سر خویش، که نیرنگ قضا
هر گل صبح، مرا رنگ دگر می سازد
هوش مصنوعی: وقتی به دنبال حقیقت وجود خودم می‌روم، می‌بینم که سرنوشت هر روز، رنگ و حال جدیدی به من می‌دهد.
هر سبکسیر درین دشت کمندی دارد
دل بیتاب مرا موی کمر می سازد
هوش مصنوعی: در این دشت، هر کسی که بی‌پروا و بی‌خیال است، ابزاری برای جذب دل من دارد. موی کمر او، دل بی‌قرار من را بیشتر به خود جلب می‌کند.
صائب از پرتو خورشید تواند گل چید
هر که چون شبنم گل، دیده سپر می سازد
هوش مصنوعی: هر که همچون شبنم، چشمی را محافظت و نگهبانی کند، می‌تواند از نور آفتاب بهره‌مند شده و گل بچیند.