غزل شمارهٔ ۳۳۸۵
آن کسی چشم و چراغ است نظر بازان را
که چو یعقوب درین کار نظر می بازد
نیست امروز نظر بازی صائب با اشک
عمرها رفت که با گریه نظر می بازد
چه عجب دل اگر از شوق جگر می بازد؟
نقد جان را به سر شعله شرر می بازد
پیش ما سوخته جانان که نظر می بازیم
حرف پروانه مگویید که پر می بازد
پاس گفتار نگهبان حیات ابدست
شمع از تیز زبانی است که سر می بازد
چون ز فرهاد نگیرم سند جان سختی؟
من که از تاب غمم کوه کمر می بازد
نتوان همچو خضر آب به تنهایی خورد
تشنه ما به لب بحر جگر می بازد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن کسی چشم و چراغ است نظر بازان را
که چو یعقوب درین کار نظر می بازد
هوش مصنوعی: آن فردی که برای نیکان و بینایان روشنایی و امید محسوب میشود، مانند یعقوب در این موضوع به دقت نظر میکند و از آنچه در دل دارد، آگاهی دارد.
نیست امروز نظر بازی صائب با اشک
عمرها رفت که با گریه نظر می بازد
هوش مصنوعی: امروز دیگر نمیتوانم با اشکهایم به بازی نگاه بپردازم، زیرا عمرها گذشت و دیگر جایی برای این کار نیست. گریه کردن دیگر نمیتواند موجب باز شدن دریچههای نگاه شود.
چه عجب دل اگر از شوق جگر می بازد؟
نقد جان را به سر شعله شرر می بازد
هوش مصنوعی: چه چیز عجیب و غریبی است اگر دل از شوق و محبت بسوزد؟ جان عزیز خود را به خاطر شعلهای از عشق میبازد.
پیش ما سوخته جانان که نظر می بازیم
حرف پروانه مگویید که پر می بازد
هوش مصنوعی: زمانی که به معشوق سوختهجان خود نگاه میکنیم، از شما درخواست میشود درباره پروانه صحبت نکنید، چرا که پروانه به خاطر عشقش بالهایش را میسوزاند.
پاس گفتار نگهبان حیات ابدست
شمع از تیز زبانی است که سر می بازد
هوش مصنوعی: پاسخ به سخنان نگهبان زندگی جاودانی مانند شمعی است که به خاطر تندگویی و سخنرانی، خاموش میشود.
چون ز فرهاد نگیرم سند جان سختی؟
من که از تاب غمم کوه کمر می بازد
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه از فرهاد، که جانش را فدای عشق کرده بود، سندی نگیرم، باید بدانم که جان من هم به سادگی در حال آسیب دیدن است. من که غم خود را تحمل میکنم، مانند کوهی هستم که به خاطر درد دلهای عشقش قلهاش خم شده است.
نتوان همچو خضر آب به تنهایی خورد
تشنه ما به لب بحر جگر می بازد
هوش مصنوعی: نمیتوان به تنهایی و بدون کمک دیگران، از چشمه دانش و تجربه بهرهمند شد؛ زیرا عطش و نیاز ما فراتر از اینهاست و دل ما در آرزوی رسیدن به منابع غنیتری است.