غزل شمارهٔ ۳۳۷۲
جان ما تاب زهر زلف پریشان نخورد
دل ما آب ز هر چاه زنخدان نخورد
می این بزم به خوناب جگر آغشته است
طفل بی گریه دمی شیر ز پستان نخورد
تا کسی نشکند آیینه خودبینی را
آب چون خضر ز سرچشمه حیوان نخورد
به تهیدستی و بی برگی خود ساخته ایم
چون سر دار، سر ما غم سامان نخورد
طره خم به خمش شب همه شب می لرزد
که نسیمی به چراغ دل سوزان نخورد
نشود واسطه رزق جهان چون یوسف
هر که یک چند دل خویش به زندان نخورد
رزق ما تنگ زاندیشه بی حاصل ماست
نان کسی می خورد اینجا که غم نان نخورد
نیست سرگشتگی عشق به صائب مخصوص
کشتیی نیست درین بحر که طوفان نخورد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جان ما تاب زهر زلف پریشان نخورد
دل ما آب ز هر چاه زنخدان نخورد
هوش مصنوعی: زندگی ما تحمل درد و غم عشق را ندارد و دل ما هرگز از چشمهها و فریبهای محبت چیزی نچشیده است.
می این بزم به خوناب جگر آغشته است
طفل بی گریه دمی شیر ز پستان نخورد
هوش مصنوعی: در این مجلس، شراب با درد و رنج آمیخته است و کودک بینوا حتی یک لحظه هم از شیر مادرش بهرهای نبرده است.
تا کسی نشکند آیینه خودبینی را
آب چون خضر ز سرچشمه حیوان نخورد
هوش مصنوعی: تا زمانی که دیگران انتقاد یا نکوهشی از خودت نکنند و حقیقت را به تو نگویند، تو نیز از منبع اصلی زندگی و آگاهی فاصله میگیری و از کامیابیهای واقعی محروم میشوی.
به تهیدستی و بی برگی خود ساخته ایم
چون سر دار، سر ما غم سامان نخورد
هوش مصنوعی: ما به خاطر فقر و بیبرگیامان مانند درختی خشک و بدون برگ زندگی کردهایم و برغم تلاشهایمان، غم و اندوه ما به سامان نرسیده است.
طره خم به خمش شب همه شب می لرزد
که نسیمی به چراغ دل سوزان نخورد
هوش مصنوعی: موهای بلند و مجعدش در شب به خاطر نسیم، همیشه در حال لرزیدن است تا مبادا نسیمی به شعله دل سوختهاش آسیب بزند.
نشود واسطه رزق جهان چون یوسف
هر که یک چند دل خویش به زندان نخورد
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند به عنوان واسطهای برای رزق و روزی دیگران عمل کند، مثل یوسف که در زندان افتاد. هر کسی که در درون خود رنج و مشکلاتی را تحمل کند، نمیتواند به راحتی در زندگی دیگران تأثیر بگذارد.
رزق ما تنگ زاندیشه بی حاصل ماست
نان کسی می خورد اینجا که غم نان نخورد
هوش مصنوعی: روزیشان از فکر بیفایده ما تنگ شده است. در اینجا، کسی نان میخورد که غم نان رو ندارد.
نیست سرگشتگی عشق به صائب مخصوص
کشتیی نیست درین بحر که طوفان نخورد
هوش مصنوعی: سرگشتگی و حیرت عشق تنها مختص صائب نیست؛ چرا که در این دریا کشتیای وجود ندارد که از طوفان در امان باشد.