غزل شمارهٔ ۳۳۷۰
چند دل خون خود از دوری احباب خورد؟
کف خاکی چه قدر سیلی سیلاب خورد؟
ترک آداب بود حاصل هنگامه می
می حرام است بر آن کس که به آداب خورد
شود از زخم نمایان جگرش جوهردار
هرکه از چشمه تیغ تو دمی آب خورد
تا بود دل بصفا، نفس مکدر باشد
دزد بیدل جگر خویش به مهتاب خورد
بیقراری ز رگ جان حریصان نرود
بر سر گنج بود مار و همان تاب خورد
فتنه در سایه آن زلف سیه در خواب است
آه اگر باد بر آن زلف سیه تاب خورد
هرکه چون شبنم گل صاف کند مشرب خویش
آب از چشمه خورشید جهانتاب خورد
روزی بی دهنان می رسد از عالم غیب
کوزه سر بسته چو گردید می ناب خورد
چه کند با جگر تشنه صائب دریا؟
ریگ از چشمه سوزن چه قدر آب خورد؟
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چند دل خون خود از دوری احباب خورد؟
کف خاکی چه قدر سیلی سیلاب خورد؟
هوش مصنوعی: چند نفر از دوستان به خاطر دوری از هم، غم و اندوه زیادی را تحمل کردند؟ و این زمین، که از خاک ساخته شده، چه اندازه از سیلابها و ویرانیها آسیب دیده است؟
ترک آداب بود حاصل هنگامه می
می حرام است بر آن کس که به آداب خورد
هوش مصنوعی: نتیجهٔ دوری از آداب و رفتار درست این است که مینوشی که حلال نیست برای کسی که آداب را رعایت کند.
شود از زخم نمایان جگرش جوهردار
هرکه از چشمه تیغ تو دمی آب خورد
هوش مصنوعی: هر کس که لحظهای از چشمه تیغ تو آب بنوشد، زخم جگرش نمایان و دردش هویدا میشود و این درد به مانند جوهر ارزشمند در وجودش اثر میگذارد.
تا بود دل بصفا، نفس مکدر باشد
دزد بیدل جگر خویش به مهتاب خورد
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل پاک و خالص باشد، در روح انسان کدورت و آزردگی وجود دارد. دزد بیدل، جگر خود را در آغوش نور ماه میخورد، یعنی در شرایطی که دل به راستی شاداب نباشد، حتی زیباییهای زندگی هم نمیتواند تسکیندهنده باشد.
بیقراری ز رگ جان حریصان نرود
بر سر گنج بود مار و همان تاب خورد
هوش مصنوعی: نیکوکاران و حریصان از پی به دست آوردن ثروت و گنج نمیبرند، مانند ماری که در دور خود میپیچد و آرام و قرار ندارد، این بیقراری به رگ و جان آنها نفوذ میکند.
فتنه در سایه آن زلف سیه در خواب است
آه اگر باد بر آن زلف سیه تاب خورد
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از یک جاذبه و سحر خاصی است که در سایهی موی سیاه وجود دارد. گویا این موی سیاه در حال استراحت است و اگر باد بر این مو بخورد، ممکن است هرج و مرج و فتنهای را به وجود آورد. در واقع، زیبایی و جاذبهی آن موی سیاه، میتواند احساسات و هیجانات عمیقی را برانگیزد.
هرکه چون شبنم گل صاف کند مشرب خویش
آب از چشمه خورشید جهانتاب خورد
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند شبنم، دلش را پاک و صاف کند، از چشمهی تابناک خورشید زندگی، نور و انرژی میگیرد.
روزی بی دهنان می رسد از عالم غیب
کوزه سر بسته چو گردید می ناب خورد
هوش مصنوعی: روزی خواهد آمد که کسانی که بیخبر و دور از واقعیت هستند، به یک حقیقت شگفتانگیز پی خواهند برد، درست مثل کوزهای که درونش عطری دلنشین پنهان شده و وقتی باز میشود، همه از بوی آن بهرهمند میشوند.
چه کند با جگر تشنه صائب دریا؟
ریگ از چشمه سوزن چه قدر آب خورد؟
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصویر سازی از تنهایی و نیاز به عشق یا احساسات عمیق اشاره میکند. او به این موضوع میپردازد که اگر فردی در قلبش تشنه محبت و وجود کسی باشد، دریا هم نمیتواند عطش او را برطرف کند. همچنین با比ان سوزن و چشمه، نشان میدهد که حتی کوچکترین منابع نیز در مقابل نیازهای عمیق و واقعی انسانی ناکافی هستند.