گنجور

غزل شمارهٔ ۳۳۷

نه بوی گل، نه رنگ لاله از جا می برد ما را
به گلشن لذت ترک تماشا می برد ما را
دو عالم از تمنا شد بیابان مرگ ناکامی
همان خامی به دنبال تمنا می برد ما را
مکن تکلیف همراهی به ما ای سیل پا در گل
که دست از جان خود شستن به دریا می برد ما را
اگر چه در دو عالم نیست میدان جنون ما
همان بی طاقتی صحرا به صحرا می برد ما را
کمند جذبه خورشید اگر رحمت نفرماید
که چون شبنم ازین پستی به بالا می برد ما را؟
چنان آماده عشقیم از فیض سبکروحی
که حسن صورت دیوار از جا می برد ما را
به طوفان گوهر از گرد یتیمی برنمی آید
چه گرد از چهره دل موج صهبا می برد ما را؟
که باور می کند با این توانایی ز ما صائب؟
که چشم ناتوان او به یغما می برد ما را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه بوی گل، نه رنگ لاله از جا می برد ما را
به گلشن لذت ترک تماشا می برد ما را
هوش مصنوعی: نه عطر گل و نه رنگ لاله نتوانسته ما را به بهشت و گلزار خوشی بکشاند؛ بلکه زیبایی و لذت ترک، توجه ما را به خود جلب کرده است.
دو عالم از تمنا شد بیابان مرگ ناکامی
همان خامی به دنبال تمنا می برد ما را
هوش مصنوعی: دو جهان از خواسته‌هایمان تبدیل به بیابانی شده است، جایی که مرگ ناشی از ناکامی وجود دارد. همان ساده‌لوحی که دنبال آرزوهایمان می‌افتد، ما را به این وادی می‌کشاند.
مکن تکلیف همراهی به ما ای سیل پا در گل
که دست از جان خود شستن به دریا می برد ما را
هوش مصنوعی: ای سیل، از ما انتظار همراهی نداشته باش که برای رهایی از این دنیای پر از سختی و درد، حتی جان خود را به دریا می‌سپاریم.
اگر چه در دو عالم نیست میدان جنون ما
همان بی طاقتی صحرا به صحرا می برد ما را
هوش مصنوعی: با اینکه در دنیا چیزی نمی‌تواند به اندازه جنون ما باشد، اما همین بی قراری و شوق ما را از جایی به جای دیگر می‌برد.
کمند جذبه خورشید اگر رحمت نفرماید
که چون شبنم ازین پستی به بالا می برد ما را؟
هوش مصنوعی: اگر خورشید با رحمت خود ما را تحت تاثیر قرار ندهد، ما چگونه می‌توانیم از این پایین به بالا حرکت کنیم، همان‌طور که شبنم از زمین بالا می‌رود؟
چنان آماده عشقیم از فیض سبکروحی
که حسن صورت دیوار از جا می برد ما را
هوش مصنوعی: ما به قدری در عشق آمادگی داریم و روح‌مان سبک شده است که زیبایی چهره دیوار نیز می‌تواند ما را بی‌تاب کند و از خود بی‌خود کند.
به طوفان گوهر از گرد یتیمی برنمی آید
چه گرد از چهره دل موج صهبا می برد ما را؟
هوش مصنوعی: در این جا شاعر می‌گوید که در شرایط سخت و دشوار، ارزش و زیبایی‌های واقعی انسان‌ها و احساسات‌شان نمایان می‌شود. مانند اینکه در طوفان، لؤلؤیی از خاک یتیمی بیرون نمی‌آید، هیچ چیز ارزشمندی از بی‌توجهی و غم به وجود نمی‌آید. در عوض، غم‌ها و یادها می‌توانند ما را به سمت زیبایی‌ها و خوشی‌ها سوق دهند.
که باور می کند با این توانایی ز ما صائب؟
که چشم ناتوان او به یغما می برد ما را
هوش مصنوعی: کیست که با این قدرت و توانایی، به ما باور داشته باشد؟ که حتی چشم ناتوان او می‌تواند ما را به چالش بکشد و از ما برباید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۳۷ به خوانش عندلیب