غزل شمارهٔ ۳۳۶۸
خضر اگر چاشنی تیغ شهادت می کرد
ز آب حیوان به لب خشک قناعت می کرد
کشتی حوصله طوفانی شبنم می شد
گل اگر از رخ او کسب طراوت می کرد
می شد از غیرت آیینه دل عاشق آب
خوبی معنی اگر جلوه به صورت می کرد
این زمان ناز هما می کشد از سایه جغد
بی نیازی که دو صد ناز به دولت می کرد
این که در کوی تو دل رنگ اقامت می ریخت
کاش بر ریگ روان طرح عمارت می کرد
صفحه روی ترا دید و ورق برگرداند
ساده لوحی که به من دوش نصیحت می کرد
پیشتر زان که دهد خامه به دستش استاد
الف قامت او مشق قیامت می کرد
بی لب لعل تو صائب المی داشت که گل
در نظر جلوه خمیازه حسرت می کرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خضر اگر چاشنی تیغ شهادت می کرد
ز آب حیوان به لب خشک قناعت می کرد
هوش مصنوعی: اگر خضر، که شخصیت معروفی در داستانهاست، با تیغ شهادت خود را درگیر میکرد، به جای آنکه از آب زنده و جاودانه بنوشد، به زندگی ساده و بیتوقع راضی میشد.
کشتی حوصله طوفانی شبنم می شد
گل اگر از رخ او کسب طراوت می کرد
هوش مصنوعی: کشتی که در شب طوفانی است، میتوانست با نگاه گل به چهره محبوبش و بهرهگیری از لطافت و زیبایی او، آرامش یابد.
می شد از غیرت آیینه دل عاشق آب
خوبی معنی اگر جلوه به صورت می کرد
هوش مصنوعی: اگر آیینه دل عاشق در غیرت خود می توانست آب خوبی را به نمایش بگذارد، جلوه زیبای معشوق را به صورتش به تصویر میکشید.
این زمان ناز هما می کشد از سایه جغد
بی نیازی که دو صد ناز به دولت می کرد
هوش مصنوعی: در این زمان، هما به آرامی و ناز از سایه جغد بینیاز است؛ جغدی که گذشتهها در برابر ثروت و خوشبختی ناز و عشوه کرده بود.
این که در کوی تو دل رنگ اقامت می ریخت
کاش بر ریگ روان طرح عمارت می کرد
هوش مصنوعی: اینکه دل من در کوی تو جا میگرفت و آرام میشد، ای کاش بر روی شنهای روان به جای آن، بنایی محکم میساختم.
صفحه روی ترا دید و ورق برگرداند
ساده لوحی که به من دوش نصیحت می کرد
هوش مصنوعی: کسی که به سادگی به من نصیحت میکرد، وقتی چهره تو را دید، متوجه شد که اوضاع عوض شده و نظرش تغییر کرد.
پیشتر زان که دهد خامه به دستش استاد
الف قامت او مشق قیامت می کرد
هوش مصنوعی: قبل از این که معلم قلم را به دست او بدهد، آن فرد با قامت زیبا و دلربایش در حال تمرین و آمادهسازی برای روز قیامت بود.
بی لب لعل تو صائب المی داشت که گل
در نظر جلوه خمیازه حسرت می کرد
هوش مصنوعی: بدون لبهای سرخ تو، صائب، دلش به یاد تو دلتنگ است و مانند گلی که در نگاه میآید، حسرت و آرزو را به نمایش میگذارد.