گنجور

غزل شمارهٔ ۳۳۵۷

دامن دولت دنیا نتوان سخت گرفت
سایه بال هما را به قفس نتوان کرد
اینقدر کز تو دلی چند بود شاد، بس است
زندگانی به مراد همه کس نتوان کرد
شرر کذب به یک چشم زدن می میرد
تکیه بر دوستی اهل هوس نتوان کرد
نعمتی نیست که چشمی نبود در پی آن
ترک وصل شکر از بهر مگس نتوان کرد
صائب از طول امل دست هوس کوته دار
که در این دام به جز صید مگس نتوان کرد
بیش ازین پیروی حرص و هوس نتوان کرد
همعنانی به سگ هرزه مرس نتوان کرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دامن دولت دنیا نتوان سخت گرفت
سایه بال هما را به قفس نتوان کرد
هوش مصنوعی: خود را در دامان دنیای مادّی محصور نکن، زیرا نمی‌توان سایه یک پرنده بزرگ را در قفسی جای داد.
اینقدر کز تو دلی چند بود شاد، بس است
زندگانی به مراد همه کس نتوان کرد
هوش مصنوعی: این‌قدر که از وجود تو دل‌ها شاد بوده، کافی است؛ زندگی را نمی‌توان طوری ساخت که همه افراد مطابق خواسته خودشان راضی باشند.
شرر کذب به یک چشم زدن می میرد
تکیه بر دوستی اهل هوس نتوان کرد
هوش مصنوعی: آتش دروغ به سرعت خاموش می‌شود و نمی‌توان به دوستی افرادی که فقط به خوشی‌های زودگذر فکر می‌کنند، اعتماد کرد.
نعمتی نیست که چشمی نبود در پی آن
ترک وصل شکر از بهر مگس نتوان کرد
هوش مصنوعی: هیچ نعمتی وجود ندارد که در انتظار آن نباشیم و نمی‌توان به خاطر مگس، وصل شیرین را رها کرد.
صائب از طول امل دست هوس کوته دار
که در این دام به جز صید مگس نتوان کرد
هوش مصنوعی: صائب، به خاطر آرزوهای بی‌پایان و رویای دستیابی به اهداف بزرگ، خود را در خطر بیهوده‌اندازی قرار نده. چرا که در این دام، به جز گرفتار شدن در کارهای بی‌ثمر نمی‌توان به نتیجه‌ای رسید.
بیش ازین پیروی حرص و هوس نتوان کرد
همعنانی به سگ هرزه مرس نتوان کرد
هوش مصنوعی: دیگر نمی‌توان به دنبال طمع و خواسته‌ها رفت و به کسی که سگی بی‌هدف است، نمی‌توان هم‌سانی پیدا کرد.