غزل شمارهٔ ۳۳۵۵
از تپش منع دل بی سر و پا نتوان کرد
منع بیطاقتی قبله نما نتوان کرد
نتوان آب گرفت از جگر تشنه تیغ
دل ز دلدار به تدبیر جدا نتوان کرد
با گهر از صدف پوچ گذشتن سهل است
دو جهان چیست که در عشق فدا نتوان کرد؟
تن چه باشد که دریغ از سگ آن کو دارند؟
استخوان چیست که در کار هما نتوان کرد؟
سد آیینه ترا پیش نظر تا باشد
چون سکندر هوس آب بقا نتوان کرد
شود از سجده حق آینه دل روشن
بی قد خم شده این تیغ جلا نتوان کرد
در حریمی که کند دلبر ما دست بلند
چیست پیراهن یوسف که قبا نتوان کرد؟
صبح در خون شفق می تپد و می گوید
که نفس راست درین تنگ فضا نتوان کرد
نگذری تا ز سر دانه دل چون پر کاه
دست خود در کمر کاهربا نتوان کرد
به زبانی که کشد خار ملامت صائب
دامن کعبه مقصود رها نتوان کرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از تپش منع دل بی سر و پا نتوان کرد
منع بیطاقتی قبله نما نتوان کرد
هوش مصنوعی: از دل عاشق نمیتوان مانع تپش شد و نمیتوان از نشانههای عشق جلوگیری کرد.
نتوان آب گرفت از جگر تشنه تیغ
دل ز دلدار به تدبیر جدا نتوان کرد
هوش مصنوعی: انسان نمیتواند از دل تشنه خود آبی طلب کند و نمیتواند با تلاش و تدبیر، دل خود را از عشق محبوب جدا کند.
با گهر از صدف پوچ گذشتن سهل است
دو جهان چیست که در عشق فدا نتوان کرد؟
هوش مصنوعی: گذر از چیزهای بیارزش و ناپایدار آسان است، اما چه اهمیتی دارد که آدمی برای عشق، حتی دو جهان را فدای آن کند؟
تن چه باشد که دریغ از سگ آن کو دارند؟
استخوان چیست که در کار هما نتوان کرد؟
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی بیان میکند که ارزش انسان و چیزهای مادی چقدر میتواند ناچیز باشد. در واقع، اشاره دارد به اینکه آیا باید به چیزهایی که کمارزش هستند، اهمیت زیادی دهیم؟ به عبارت دیگر، آیا نیازی به نگرانی درباره مسائلی است که ارزش آنها در مقایسه با بزرگترها و مسائل مهمتر ناچیز است؟
سد آیینه ترا پیش نظر تا باشد
چون سکندر هوس آب بقا نتوان کرد
هوش مصنوعی: با دقت به خودت و تصویر واقعیات توجه کن، تا بتوانی مانند سکندر، که همیشه به دنبال جاودانگی بود، از خواستههای نادرست دوری کنی.
شود از سجده حق آینه دل روشن
بی قد خم شده این تیغ جلا نتوان کرد
هوش مصنوعی: از سجده و بندگی خدا، دل انسان روشن و صاف میشود. اما این که به خاطر زخم یا شکستگی، نتوانیم زیبایی و درخشانی را در خود ببینیم، تأثیر بسیاری روی ما دارد.
در حریمی که کند دلبر ما دست بلند
چیست پیراهن یوسف که قبا نتوان کرد؟
هوش مصنوعی: در مکانی که محبوب ما در آن حضور دارد، چه فایدهای دارد که دست به سمت او دراز کنیم؟ پیراهن یوسف نیز در اینجا نمیتواند چیزی را تغییر دهد یا نشان دهد.
صبح در خون شفق می تپد و می گوید
که نفس راست درین تنگ فضا نتوان کرد
هوش مصنوعی: صبح هنگام، نور سرخ آسمان چون خون در حال جنبش است و به ما میگوید که در این فضای محدود، نمیتوان به خوبی نفس کشید.
نگذری تا ز سر دانه دل چون پر کاه
دست خود در کمر کاهربا نتوان کرد
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل تو مانند دانهها در حاشیه بیخیال است، نمیتوانی به راحتی با دیگران ارتباط برقرار کنی یا کارهای بزرگ انجام دهی.
به زبانی که کشد خار ملامت صائب
دامن کعبه مقصود رها نتوان کرد
هوش مصنوعی: اگر به زبانی که باعث نارضایتی و سرزنش میشود، صحبت کنیم، هرگز نمیتوانیم از هدف مقدس و ارزشمندی چون کعبه دست بکشیم.