گنجور

غزل شمارهٔ ۳۳۳۸

کلفت از مردم آزاده شتابان گذرد
همچو سیلاب که بر خانه بدوشان گذرد
دیده هر که نشد باز درین عبرتگاه
روزگارش همه در خواب پریشان گذرد
خود شکن شهپر توفیق مهیا دارد
رفرف موج، سبک از سر عمان گذرد
تاج لعل از سر منصور نهندش بر سر
چون سر دار، سر هر که ز سامان گذرد
گذرد تشنه دیدار تو از روضه خلد
همچو ماتم زده کز طرف گلستان گذرد
رود از کار دو دستش ز عنانداری دل
هر که را از نظر آن سرو خرامان گذرد
قطع پیوند به دلهای دو نیم آسان است
که سبک از سر خود پسته خندان گذرد
دل دشمن به تهیدستی ما می سوزد
برق چون ابر ازین مزرعه گریان گذرد
رفت در بیخبری عهد جوانی افسوس
تا بجا مانده هستی به چه عنوان گذرد
تا به کی صائب از آن جان جهان باشم دور؟
مرگ بهتر ز حیاتی که به هجران گذرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کلفت از مردم آزاده شتابان گذرد
همچو سیلاب که بر خانه بدوشان گذرد
هوش مصنوعی: زنان خدمتکار از میان مردم آزاد و رها با سرعت عبور می‌کنند، همان‌طور که سیلاب به سرعت از روی دوش کسانی که بار حمل می‌کنند، می‌گذرد.
دیده هر که نشد باز درین عبرتگاه
روزگارش همه در خواب پریشان گذرد
هوش مصنوعی: هر کسی که در این روزگار عبرت‌آموز بیدار نشده باشد، تمام لحظات عمرش به شکل خواب و پریشان خواهد گذشت.
خود شکن شهپر توفیق مهیا دارد
رفرف موج، سبک از سر عمان گذرد
هوش مصنوعی: تلاش و اراده‌ای که در تو وجود دارد، به تو کمک می‌کند تا از موانع عبور کنی و به موفقیت برسی. همچنان که موج‌ها به آرامی از سرزمین عمان عبور می‌کنند، تو نیز می‌توانی با اعتماد به نفس و سبکی حرکت کنی و به اهداف خود نزدیک شوی.
تاج لعل از سر منصور نهندش بر سر
چون سر دار، سر هر که ز سامان گذرد
هوش مصنوعی: تاجی از سنگ قیمتی لعل بر سر منصور می‌گذارند، همان‌طور که بر سر کسی که به اعدام محکوم شده، تاج می‌گذارند؛ چرا که هرکسی که از نظم و ترتیب دنیا خارج شود، این گونه دچار سرنوشت می‌شود.
گذرد تشنه دیدار تو از روضه خلد
همچو ماتم زده کز طرف گلستان گذرد
هوش مصنوعی: تشنه‌ای که در آرزوی دیدار تو است، مانند کسی که از کنار باغ گلستان عبور می‌کند و در حال افسردگی و ماتم به سر می‌برد، از باغ بهشت می‌گذرد.
رود از کار دو دستش ز عنانداری دل
هر که را از نظر آن سرو خرامان گذرد
هوش مصنوعی: هر که دلش به عشق آن سرو زیبا و دلربا می‌تپد، وقتی او را می‌بیند، بی‌اختیار و تحت تأثیر قرار می‌گیرد. مانند آبی که از دستان ماهر سرشار می‌سازد، احساساتش به اوج می‌رسد.
قطع پیوند به دلهای دو نیم آسان است
که سبک از سر خود پسته خندان گذرد
هوش مصنوعی: قطع رابطه و ارتباط بین دل‌ها به راحتی امکان‌پذیر است؛ مانند این که موجودی سبک‌بار و آزاد از روی تلخی‌ها و مشکلات عبور کند و به شادی برسد.
دل دشمن به تهیدستی ما می سوزد
برق چون ابر ازین مزرعه گریان گذرد
هوش مصنوعی: دل دشمن به خاطر کمبود و فقر ما می‌سوزد، مانند نوری که از ابر می‌گذرد و بر این مزرعه باران می‌بارد.
رفت در بیخبری عهد جوانی افسوس
تا بجا مانده هستی به چه عنوان گذرد
هوش مصنوعی: در دوره جوانی غافل بودیم و افسوس می‌خوریم که از آن زمان چه چیزهایی باقی مانده و چگونه باید با آن‌ها روبرو شویم.
تا به کی صائب از آن جان جهان باشم دور؟
مرگ بهتر ز حیاتی که به هجران گذرد
هوش مصنوعی: تا کی باید از جانوار دور باشم؟ مرگ بهتر است از زندگی‌ای که در غم و دوری بگذرد.