گنجور

غزل شمارهٔ ۳۳۳۱

صائب این بار به صد دست نگه خواهم داشت
دل مجروح اگر جان ز عتابش ببرد
چشم شوخ تو محال است که خوابش ببرد
مگر از مستی سرشار شرابش ببرد
عرق شبنم گل خشک نگشته است هنوز
مگذارید که گلچین به شتابش ببرد
بحر اگر از گهر خویش زند جوش گزاف
طفل اشکم به زبان آید و آبش ببرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صائب این بار به صد دست نگه خواهم داشت
دل مجروح اگر جان ز عتابش ببرد
هوش مصنوعی: این بار تصمیم دارم با دقت بیشتری از دل زخمی‌ام مراقبت کنم، حتی اگر تحمل دردهای او برایم سخت باشد.
چشم شوخ تو محال است که خوابش ببرد
مگر از مستی سرشار شرابش ببرد
هوش مصنوعی: چشم‌های پرشر و شور تو هرگز خوابشان نمی‌برد، مگر اینکه آنقدر مست شوند که اثر شراب آن‌ها را به خواب ببرد.
عرق شبنم گل خشک نگشته است هنوز
مگذارید که گلچین به شتابش ببرد
هوش مصنوعی: شبنم روی گل هنوز خشک نشده است، پس نگذارید که چیده شدن گل با عجله انجام شود.
بحر اگر از گهر خویش زند جوش گزاف
طفل اشکم به زبان آید و آبش ببرد
هوش مصنوعی: اگر دریا از جواهرات خود به شدت خروش کند، اشک من مانند کودک به زبان می‌آید و آن را می‌برد.