غزل شمارهٔ ۳۳۳۰
هر که آیینه به روشنگر ساغر ببرد
رخی افروخته چون مهر به محشر ببرد
سر درین وادی خونخوار گل پیشرس است
غمزه او نه حریفی است که افسر ببرد
ترک دستار سبکبار نگرداند مرا
فکر دستار مرا کیست که از سر ببرد؟
چند چون عود درین بزم دل سوخته ام
بوی خوش آرد و خاکستر مجمر ببرد؟
داغ محرومیم از وصل کسی می داند
که لب تشنه ز سرچشمه کوثر ببرد
در اثر کوش که جز آینه دلسوزی نیست
که چراغی به سر خاک سکندر ببرد
هر که چون مهر دلش با همه عالم صاف است
نامه ای پاکتر از صبح به محشر ببرد
تا دل خویش به همت بتوان آینه ساخت
صائب آن نیست که حاجت به سکندر ببرد
غزل شمارهٔ ۳۳۲۹: دل محال است ز ما عشوه دنیا ببردغزل شمارهٔ ۳۳۳۱: صائب این بار به صد دست نگه خواهم داشت
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر که آیینه به روشنگر ساغر ببرد
رخی افروخته چون مهر به محشر ببرد
هوش مصنوعی: هر کسی که در کنار نور و روشنی، جامی از مینوشد، چهرهاش مانند خورشید در روز قیامت پرنور و درخشان میشود.
سر درین وادی خونخوار گل پیشرس است
غمزه او نه حریفی است که افسر ببرد
هوش مصنوعی: در این مسیر خطرناک و پر از چالش، زیبایی و جذابیت او به حدی است که هیچ رقیبی نمیتواند با آن مقابله کند.
ترک دستار سبکبار نگرداند مرا
فکر دستار مرا کیست که از سر ببرد؟
هوش مصنوعی: فکرم به مسائل بیاهمیت مشغول نخواهد شد، زیرا کسی که میتواند بر من تسلط داشته باشد، از من توقع دارد که از خودم فاصله بگیرم.
چند چون عود درین بزم دل سوخته ام
بوی خوش آرد و خاکستر مجمر ببرد؟
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به احساس خود اشاره میکند که مانند عودی در این محفل میسوزد و در عین حال بوی خوشی از خود متصاعد میکند، اما در نهایت خاکسترش بر جای میماند. به نوعی بیانگر این است که زیبایی و جذابیت احساسات عاشقانه ممکن است به تخریب و نابودی منجر شود.
داغ محرومیم از وصل کسی می داند
که لب تشنه ز سرچشمه کوثر ببرد
هوش مصنوعی: فقط کسی که از خموشی و دوری معشوق رنج میبرد، میتواند درک کند چه حالی دارد کسی که در تشنگی است و به دنبال آب زلال میگردد.
در اثر کوش که جز آینه دلسوزی نیست
که چراغی به سر خاک سکندر ببرد
هوش مصنوعی: تلاش کن که تنها چیزی که میتواند به یاد سکندر بر سر خاک او نور ببخشد، آینه محبت و دلسوزی است.
هر که چون مهر دلش با همه عالم صاف است
نامه ای پاکتر از صبح به محشر ببرد
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش مانند خورشید با تمام موجودات پاک و صاف باشد، در روز قیامت نامهای پاکتر از صبح با خود خواهد برد.
تا دل خویش به همت بتوان آینه ساخت
صائب آن نیست که حاجت به سکندر ببرد
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد با اراده و تلاش خود، دلش را پالایش کند و به کمال رساند، نیازی به کمک دیگران، حتی افراد بزرگ و معروف مانند سکندر ندارد.