غزل شمارهٔ ۳۳۲۴
دل آگاه ز تن فکر رهایی دارد
از رفیقی که گران است جدایی دارد
زاهد ساده دل ما چه قدر مرحوم است
جنت امید ز طاعات ریایی دارد
دل به خط نقل مکان کرد ازان حلقه زلف
می توان یافت که انداز رهایی دارد
دل به مطلب ز نگاه غلط انداز رسید
این هدف طالعی از تیر هوایی دارد
گل که از برگ سراپا لب رنگین سخن است
طمع بوسه ازان دست حنایی دارد
آفتاب از مه نو، کاسه دریوزه به کف
نور ازان صبح بناگوش گدایی دارد
زشت در مرتبه خویش کم از زیبا نیست
هر چه را می نگری حسن خدایی دارد
نیست ممکن که ز کارش گرهی باز شود
رهنوردی که غم آبله پایی دارد
کاش آن ترک ستمکار به قرآن می داشت
اعتقادی که به دیوان نوایی دارد
دور گردان وفا را غم نزدیکان نیست
ور نه از زلف دل ما چه جدایی دارد
چون طمع لازم ارباب سخن افتاده است
صائب انصافی از احباب گدایی دارد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل آگاه ز تن فکر رهایی دارد
از رفیقی که گران است جدایی دارد
هوش مصنوعی: دل آگاه از وجود خود میداند که از رفیقش که جدا شدن از او برایش سخت است، آرزو دارد آزاد شود.
زاهد ساده دل ما چه قدر مرحوم است
جنت امید ز طاعات ریایی دارد
هوش مصنوعی: انسان زاهد و سادهدل ما به چه اندازه در آرزوی بهشت است؛ او به دلیل کارهای نیکو و ظاهریاش، به امید بهشت زندگی میکند، در حالی که این اعمالش تنها نمایشی هستند.
دل به خط نقل مکان کرد ازان حلقه زلف
می توان یافت که انداز رهایی دارد
هوش مصنوعی: دل از زنجیرههای عشق آزاد شده و میتوان از طریق زیباییهای زلف آن محبوب، به رهایی و آزادی دست پیدا کرد.
دل به مطلب ز نگاه غلط انداز رسید
این هدف طالعی از تیر هوایی دارد
هوش مصنوعی: دل به هدفی رسید که از نگاه بد و نادرست به وجود آمده است و این هدف شبیه تیر هوایی است که به طالع و سرنوشت مربوط میشود.
گل که از برگ سراپا لب رنگین سخن است
طمع بوسه ازان دست حنایی دارد
هوش مصنوعی: گل که تمام زیباییاش از رنگ و طراوت برگهایش نشأت میگیرد، آرزو دارد که بوسهای از دستان حنایی رنگ بگیرد.
آفتاب از مه نو، کاسه دریوزه به کف
نور ازان صبح بناگوش گدایی دارد
هوش مصنوعی: خورشید از دل ماه نو در حالی که در صبح طلوع میکند، درخواست کمک و نیازی به نور را دارد.
زشت در مرتبه خویش کم از زیبا نیست
هر چه را می نگری حسن خدایی دارد
هوش مصنوعی: هر چیزی که میبینی، چه زیبا باشد و چه زشت، در جایگاه خود ویژگیهای خاصی دارد و نباید از ارزش آن چشمپوشی کرد.
نیست ممکن که ز کارش گرهی باز شود
رهنوردی که غم آبله پایی دارد
هوش مصنوعی: امکان ندارد که فردی بتواند از مشکلاتش خلاصی پیدا کند، در حالی که هنوز دلی پر از غم و درد دارد.
کاش آن ترک ستمکار به قرآن می داشت
اعتقادی که به دیوان نوایی دارد
هوش مصنوعی: ای کاش آن دختری که ظلم میکند، به قرآن ایمان داشت مانند ایمانی که به غزلهای شاعر دارد.
دور گردان وفا را غم نزدیکان نیست
ور نه از زلف دل ما چه جدایی دارد
هوش مصنوعی: خدای وفا به دور خود میچرخد و غم جدایی نزدیکان را نمیداند، وگرنه چه تفاوتی بین زلفهای دل ما و دوری وجود دارد؟
چون طمع لازم ارباب سخن افتاده است
صائب انصافی از احباب گدایی دارد
هوش مصنوعی: زمانی که افراد اهل سخن و هنر بیشتر به تلاش و جستجوی مادیات روی میآورند، شاعر صائب به نوعی از دوستان و نزدیکان خود اشاره میکند که به اخلاق و انصاف نیاز دارند و از خواستههای دنیوی دوری میجویند.