گنجور

غزل شمارهٔ ۳۳۲۳

جام می چهره اندیشه نمایی دارد
سینه درد کشان طرفه صفایی دارد
دل بیدرد ندارد خبر از پیکانش
ور نه این بیضه فولاد همایی دارد
دلگشاتر ز تماشای بناگوش تو نیست
صبح هر چند دم عقده گشایی دارد
مستی از گل نکند مرغ چمن را غافل
ناله بیخبران راه به جایی دارد
در گلوی جرسش ناله خونین گره است
کاروانی که ز پی آبله پایی دارد
روزگاری است که از پیشروان می گردد
چون علم هر که عصایی و ردایی دارد
هر دلی را غمی از عشق و مرا هر سر موی
غم تنهایی و اندوه جدایی دارد
گریه ماست که در هیچ دلی راهش نیست
ور نه باران ز صدف خانه خدایی دارد
تو غم خانه بی صاحب خود خور که حباب
خانه پردازتر از سیل، هوایی دارد
بوسه گر نیست، به پیغام دلم را بنواز
کز شکر نی چو تهی گشت نوایی دارد
گر نسازد به ثمر کام جهان را شیرین
سرو آزاده ما دست دعایی دارد
صفحه روی ترا دیده بدبین مرساد
که عجب آینه زنگ زدایی دارد
کعبه و دیر شد از خامه صائب پرشور
فرصتش باد که مستانه نوایی دارد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جام می چهره اندیشه نمایی دارد
سینه درد کشان طرفه صفایی دارد
هوش مصنوعی: جامی که می‌نوشی، تصویری از افکار و اندیشه‌ها را در خود دارد و افرادی که در دل درد و رنج می‌کشند، زیبایی خاصی را از خود نشان می‌دهند.
دل بیدرد ندارد خبر از پیکانش
ور نه این بیضه فولاد همایی دارد
هوش مصنوعی: دل بی‌درد، هیچ آگاهی از تیرهای عشق ندارد، وگرنه این تخم مرغ فولادی هم یک داستان خاص و شگفت‌انگیز دارد.
دلگشاتر ز تماشای بناگوش تو نیست
صبح هر چند دم عقده گشایی دارد
هوش مصنوعی: هیچ چیز دل‌نوازتر از دیدن گوش‌های تو در صبح نیست، هرچند که صبح هم خودش گاهی اوقات احساسات را باز می‌کند.
مستی از گل نکند مرغ چمن را غافل
ناله بیخبران راه به جایی دارد
هوش مصنوعی: این شعر به این معنی است که وقتی مرغ چمن در حال نشئه و شادی است، نمی‌تواند به نگرانی‌ها و غم‌های دیگران توجهی داشته باشد. این ناله و فریاد بی‌خبران هم، راهی به جایی نمی‌برد و تغییری ایجاد نمی‌کند. در واقع، هر کس در دنیای خود غرق است و ممکن است نتواند به مشکلات دیگران بپردازد.
در گلوی جرسش ناله خونین گره است
کاروانی که ز پی آبله پایی دارد
هوش مصنوعی: در صدای جرس، صدای درد و زخم وجود دارد؛ این حالتی است از کاروانی که در پی درمان یا تلاشی برای رفع مشکلاتش حرکت می‌کند و به نوعی نشان‌دهنده رنجی است که در سفر به همراه دارد.
روزگاری است که از پیشروان می گردد
چون علم هر که عصایی و ردایی دارد
هوش مصنوعی: زمانه‌ای است که هر کس به اعتبار ظاهر خود، مانند عصا و لباسش، به پیشوایی و رهبری می‌رسد.
هر دلی را غمی از عشق و مرا هر سر موی
غم تنهایی و اندوه جدایی دارد
هوش مصنوعی: هر کسی به نوعی از عشق غمگین است، اما من به خاطر تنهایی و اندوه جدایی هر یک از موهایم غم دارم.
گریه ماست که در هیچ دلی راهش نیست
ور نه باران ز صدف خانه خدایی دارد
هوش مصنوعی: گریه ما چنان حالتی دارد که هیچ قلبی نمی‌تواند آن را درک کند. اما اگر بخواهیم به معنای عمیق‌تری اشاره کنیم، بارانی که از صدف نازک آسمان می‌بارد، نشانه‌ای از رحمت و زیبایی خداوند است.
تو غم خانه بی صاحب خود خور که حباب
خانه پردازتر از سیل، هوایی دارد
هوش مصنوعی: به فکر غم و ناراحتی خانه‌ای باش که صاحب ندارد، چرا که حبابی که در خانه وجود دارد، از سیل هم نرم‌تر و بی‌ثبات‌تر است و حال و هوایی دارد که به زودی از بین می‌رود.
بوسه گر نیست، به پیغام دلم را بنواز
کز شکر نی چو تهی گشت نوایی دارد
هوش مصنوعی: اگر نمی‌توانی مرا به بوسه‌ای نوازش کنی، حداقل با پیام‌های خود دلم را تسلی‌بخش باش. آن‌گاه که دل غمگین است، مانند شکر نیز خالی نمی‌ماند و همیشه صدایی دارد.
گر نسازد به ثمر کام جهان را شیرین
سرو آزاده ما دست دعایی دارد
هوش مصنوعی: اگر درخت بذرش ثمر ندهد و زندگی دنیا را خوشایند نکند، سرو آزاد ما دعای محبت و دست یاری دارد.
صفحه روی ترا دیده بدبین مرساد
که عجب آینه زنگ زدایی دارد
هوش مصنوعی: چهره تو را کسانی با نگاهی بدبین می‌نگرند، اما چه جالب که این چهره همچون آینه‌ای خالص و درخشان است که گرد و غبار را از خود دور کرده.
کعبه و دیر شد از خامه صائب پرشور
فرصتش باد که مستانه نوایی دارد
هوش مصنوعی: کعبه و دیر نمادهایی از مکان‌های مقدس و عبادت هستند. با شور و شوق، وقتی که فرصتی پیش می‌آید، می‌توان به شکلی شاداب و سرمست، صدایی عاشقانه و دلنشین را نواخت.