گنجور

غزل شمارهٔ ۳۳۱۰

دل عاشق چه غم از شورش دوران دارد؟
کشتی نوح چه اندیشه ز طوفان دارد؟
غمزه شوخ ترا نیست محرک در کار
تیغ از جوهر خود سلسله جنبان دارد
دل در آن زلف ندارد غم تنهایی ما
فیض صبح وطن این شام غریبان دارد
چرخ از حلقه بگوشان قدیم است او را
سر زلفی که مرا بی سر و سامان دارد
آرزو از دل ارباب هوس می شوید
چهره ای کز عرق شرم نگهبان دارد
دامن شب مده از دست که این ابر سیاه
در ته دامن خود چشمه حیوان دارد
بیشتر ساده دلان کشته شمشیر خودند
صبح از خنده خود زخم نمایان دارد
مگذر از دامن صحرای قناعت کانجا
مور در زیر نگین ملک سلیمان دارد
از جگر سوختگان نیست به جز لاله کسی
که چراغی به سر خاک شهیدان دارد
در پریشانی خلق است مرا جمعیت
دل من طالع سی پاره قرآن دارد
آفتاب است چو شبنم ز نظر بازانش
گلعذاری که مرا واله و حیران دارد
نتوان جمع به شیرازه سامان کردن
خاطری را که غم رزق پریشان دارد
آن که از تیغ تغافل دو جهان بسمل اوست
دست در گردن دلهای پریشان دارد
خواری چرخ بود رزق عزیزان صائب
روی یوسف خبر از سیلی اخوان دارد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل عاشق چه غم از شورش دوران دارد؟
کشتی نوح چه اندیشه ز طوفان دارد؟
هوش مصنوعی: دل عاشق نگران هیچ آشفتگی و تغییر در زندگی نیست. مانند کشتی نوح که در برابر طوفان‌ها قرار دارد و نگران نیست، زیرا به هدف خود و نجات مؤمنان ایمان دارد.
غمزه شوخ ترا نیست محرک در کار
تیغ از جوهر خود سلسله جنبان دارد
هوش مصنوعی: غمزه‌های بازیگوش تو هیچ تأثیری در کار تیغ ندارد، چرا که تیغ با جوهر خود، خود را به حرکت درمی‌آورد.
دل در آن زلف ندارد غم تنهایی ما
فیض صبح وطن این شام غریبان دارد
هوش مصنوعی: دل ما به خاطر زلف آن محبوب، غم تنهایی را حس نمی‌کند. صبح در وطن ما، این شب غریبانه را جبران می‌کند.
چرخ از حلقه بگوشان قدیم است او را
سر زلفی که مرا بی سر و سامان دارد
هوش مصنوعی: چرخ زمان به دور خود می‌چرخد و به یاد روزگاران گذشته است. او به من ارتباطی دارد که باعث می‌شود در بی‌سامانی و آشفتگی به سر برم.
آرزو از دل ارباب هوس می شوید
چهره ای کز عرق شرم نگهبان دارد
هوش مصنوعی: آرزوهایی از دل کسی که پر از هوس است، به وجود می‌آید که چهره‌اش پر از عرق شرم و خجالت است.
دامن شب مده از دست که این ابر سیاه
در ته دامن خود چشمه حیوان دارد
هوش مصنوعی: دست از دامن شب بردار، زیرا این ابر تاریک در انتهای خود چشمه‌ای از زندگی و حیات دارد.
بیشتر ساده دلان کشته شمشیر خودند
صبح از خنده خود زخم نمایان دارد
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد نادان به خاطر نادانی‌شان به خود آسیب می‌زنند و صبح‌ها، وقتی می‌خندند، زخم‌های درونی‌شان نمایان می‌شود.
مگذر از دامن صحرای قناعت کانجا
مور در زیر نگین ملک سلیمان دارد
هوش مصنوعی: از سرزمین قناعت بگذر، زیرا در آنجا یک مورچه زیر انگشتری که متعلق به ملک سلیمان است، زندگی می‌کند.
از جگر سوختگان نیست به جز لاله کسی
که چراغی به سر خاک شهیدان دارد
هوش مصنوعی: تنها گل لاله است که از دل سوختگان می‌روید و نور روشنی بر خاک شهیدان می‌افشاند.
در پریشانی خلق است مرا جمعیت
دل من طالع سی پاره قرآن دارد
هوش مصنوعی: دل من در وضعیت ناگواری قرار دارد و در میان مردم شلوغ است. به نظر می‌رسد که سرنوشت من به گونه‌ای است که مانند سی‌پاره قرآن، تکه‌تکه و پراکنده است.
آفتاب است چو شبنم ز نظر بازانش
گلعذاری که مرا واله و حیران دارد
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی فردی می‌پردازد که مانند آفتاب می‌درخشد و در عین حال به خاطر طراوت شبنم، لطافت و زیبایی خاصی دارد. او همچون باغی از گل‌های خوشبو است که تاثیر عمیق و شگفت‌آوری بر دل و روح شخصی دارد که به او نظر می‌کند.
نتوان جمع به شیرازه سامان کردن
خاطری را که غم رزق پریشان دارد
هوش مصنوعی: انسانی که دلش مشغول غم و نگرانی نان و معیشت است، نمی‌تواند زندگی‌اش را به نظم و ترتیب درآورد.
آن که از تیغ تغافل دو جهان بسمل اوست
دست در گردن دلهای پریشان دارد
هوش مصنوعی: آن شخصی که با نادیده‌گرفتن و بی‌توجهی، دیگران را آزار می‌دهد و باعث درد و رنج آنها می‌شود، در واقع به قلب‌های نگران و آشفته تسلط یافته است و کنترل آن‌ها را در دست دارد.
خواری چرخ بود رزق عزیزان صائب
روی یوسف خبر از سیلی اخوان دارد
هوش مصنوعی: روزگار بر یزدان‌شناسان و عزیزان سختی‌هایی می‌آورد که نشان از مشکلات و ناملایمات زندگی دارد. این چرخ و فلک، هر چند بر بسیاری فشار می‌آورد، اما در نهایت، زندگی یوسف و نشان‌دار بودن او نیز نتیجه‌ای از این چالش‌هاست.