گنجور

غزل شمارهٔ ۳۳۰۹

بحر هر چند به بر همچو حبابم دارد
شوق سرگشته تر از موج سرابم دارد
می شود کوتهی راه ز تعجیل دراز
دور ازان کعبه مقصود شتابم دارد
من همان نقش سراپرده خوابم، هرچند
پیری از قامت خم پا به رکابم دارد
چون به افسانه توانم ز سر خود وا کرد؟
غفلتی را که کمند از رگ خوابم دارد
می شود چون تهی از باده، به سر می غلطم
همچو غم بر سر پا زور شرابم دارد
نیست افسوس به جانبازی پروانه مرا
گریه ساخته شمع کبابم دارد
تخم در سینه کهسار پریشان شده ام
سبز گردون مگر از اشک سحابم دارد
منم آن باده پرزور که مینای فلک
چاکها در جگر از زور شرابم دارد
باده دولت این نشأه بود پا به رکاب
مستی ساخته خلق خلق کبابم دارد
صائب این باکه توان گفت از پرکاری
تلخکام آن لب لعل از شکرابم دارد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بحر هر چند به بر همچو حبابم دارد
شوق سرگشته تر از موج سرابم دارد
هوش مصنوعی: هرچند که در کنار دریا به مانند حبابی هستم، اما در درونم اشتیاقی دارم که از موج های سراب بیشتر است.
می شود کوتهی راه ز تعجیل دراز
دور ازان کعبه مقصود شتابم دارد
هوش مصنوعی: راهی که می‌روم، اگرچه طولانی است و به مقصد اصلی‌ام دور است، اما به خاطر شتاب و عجله‌ای که دارم، کوتاه‌تر به نظر می‌رسد.
من همان نقش سراپرده خوابم، هرچند
پیری از قامت خم پا به رکابم دارد
هوش مصنوعی: من همان تصویر و نماد دنیای خواب و آرزوهایم؛ اگرچه سن و سال باعث شده که قامت و اندامم کمی خمیده شود.
چون به افسانه توانم ز سر خود وا کرد؟
غفلتی را که کمند از رگ خوابم دارد
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم از افکار و خیالاتم آزاد شوم؟ در حالی که غفلتی که در من وجود دارد، به اندازه‌ای قوی است که مرا از خواب بیدار نمی‌کند.
می شود چون تهی از باده، به سر می غلطم
همچو غم بر سر پا زور شرابم دارد
هوش مصنوعی: وقتی که از نوشیدنی خالی هستم، همچون غم به سرم فشار می‌آورد و مانند حالتی که شراب بر پا می‌فشارد، غرق در اندوه می‌شوم.
نیست افسوس به جانبازی پروانه مرا
گریه ساخته شمع کبابم دارد
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و فداکاری‌ام برای کسی که دوستش دارم، حسرت نمی‌خورم؛ زیرا حتی اگر در این راه سوخته و آسیب ببینم، باز هم شمعی هست که به خاطر من می‌سوزد و در این دردی که دارم، من را همدردی می‌کند.
تخم در سینه کهسار پریشان شده ام
سبز گردون مگر از اشک سحابم دارد
هوش مصنوعی: در سینه‌ی کوه، دانه‌ای پراکنده و آشفته‌ام و تنها امیدم این است که شاید از اشک‌های ابر، زندگی پیدا کنم.
منم آن باده پرزور که مینای فلک
چاکها در جگر از زور شرابم دارد
هوش مصنوعی: من همان شراب قوی هستم که وقتی نوشیده می‌شود، می‌تواند تاثیر شدیدی بر آسمان و دل‌ها بگذارد و به این ترتیب زخم‌هایی در عمق وجود ایجاد کند.
باده دولت این نشأه بود پا به رکاب
مستی ساخته خلق خلق کبابم دارد
هوش مصنوعی: شراب خوشبختی باعث این حالت من شده است و در دنیای مستی، من در حال جنگ و مبارزه هستم. حالتی دارم که افراد دور و برم را به هیجان آورده و به نوعی تحت تأثیر قرار داده‌ام.
صائب این باکه توان گفت از پرکاری
تلخکام آن لب لعل از شکرابم دارد
هوش مصنوعی: شاعر اشاره دارد که می‌توان گفت تلخیِ کار و زحماتش به خاطر زحمتی است که برای رسیدن به آن لب لعل (شیرین) کشیده است، و این لب لعل از شکراب شیرین‌تر و دلپذیرتر است. به عبارت دیگر، تلخی و سختی کارها می‌تواند نتیجه‌اش چیزی شیرین و خوشایند باشد.