گنجور

غزل شمارهٔ ۳۳۰۱

شوق من سرکشی از زلف معنبر دارد
آتشم بال و پر از دامن محشر دارد
سخن سرد چه تأثیر کند در دل گرم؟
جوش دریا چه غم از خامی عنبر دارد؟
خوان خورشید ز سرپوش بود مستغنی
سر آزاده ما ننگ ز افسر دارد
عیب خود را چه خیال است نپوشد نادان؟
کل محال است کلاه از سر خود بردارد
تار سبحه است ز دل هر سر مو زان خم زلف
گره افزون خورد آن رشته که گوهر دارد
نیست ممکن شود آسوده، دل از لرزیدن
شانه تا راه در آن زلف معنبر دارد
بس که سیراب بود تیغ تو، در هر زخمی
بر جگر سوختگان منت کوثر دارد
چشم خورشید ز رخسار تو می آرد آب
نسخه از روی تو آیینه چسان بردارد؟
صائب از بس که جگر سوز بود مضمونش
خطر از نامه من بال سمندر دارد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شوق من سرکشی از زلف معنبر دارد
آتشم بال و پر از دامن محشر دارد
هوش مصنوعی: عشق و اشتیاق من به زلفی زیبا و پر رمز و راز دلی سرکش و طغیانی دارد و احساسات من مانند آتش است که از دامن روز معاد و قیامت پرواز می‌کند.
سخن سرد چه تأثیر کند در دل گرم؟
جوش دریا چه غم از خامی عنبر دارد؟
هوش مصنوعی: سخن‌های بی‌روح و سرد هیچ تأثیری بر دل پرشور و گرم ندارند. دریا با وجود جوش و خروش خود، از خامی و ناپختگی عطر عنبر نگران نیست.
خوان خورشید ز سرپوش بود مستغنی
سر آزاده ما ننگ ز افسر دارد
هوش مصنوعی: آفتاب زندگی ما به هیچ پوششی وابسته نیست و خود را از محدودیت‌ها آزاد می‌داند، زیرا سر و سامان ما به بزرگی و آزادی ماست که برتری دارد و از افتخار به زینت و مقام دوری می‌جوید.
عیب خود را چه خیال است نپوشد نادان؟
کل محال است کلاه از سر خود بردارد
هوش مصنوعی: نادانان چه خیالی دارند که عیب و نقص خود را پوشیده نگه دارند؟ غیر ممکن است که آنها کلاهی را که بر سر دارند، از سر خود بردارند و حقیقت را ببینند.
تار سبحه است ز دل هر سر مو زان خم زلف
گره افزون خورد آن رشته که گوهر دارد
هوش مصنوعی: تار سبحه به دل هر مویی اشاره دارد، و گره‌ای که در زلف‌ها وجود دارد، بیشتر به رشته‌ای می‌ماند که دارای گوهر است. به نوعی، این تا به مترادف است که زیبایی و ارزش در دل و وجود این پیچیدگی‌ها نهفته است.
نیست ممکن شود آسوده، دل از لرزیدن
شانه تا راه در آن زلف معنبر دارد
هوش مصنوعی: آسودگی قلب ممکن نیست، زیرا از لرزیدن نمی‌تواند رها شود، تا زمانی که زلف خوشبو و دل‌انگیزی در کنار آن وجود دارد.
بس که سیراب بود تیغ تو، در هر زخمی
بر جگر سوختگان منت کوثر دارد
هوش مصنوعی: تیغ تو چنان سیراب است که هر بار به زخم دل سوختگان می‌زند، انگار که از طراوت و زیبایی کوثر (آب بهشتی) بهره‌مند است.
چشم خورشید ز رخسار تو می آرد آب
نسخه از روی تو آیینه چسان بردارد؟
هوش مصنوعی: چشم خورشید از چهره تو روشنایی می‌گیرد و وقتی که چهره تو را می‌بیند، نمی‌داند که آینه چگونه می‌تواند آن زیبایی را به تصویر بکشد.
صائب از بس که جگر سوز بود مضمونش
خطر از نامه من بال سمندر دارد
هوش مصنوعی: صائب به خاطر اینکه مضمون شعرش خیلی دردناک و سوزان است، نامه‌اش به اندازه‌ای خطرناک و پر از احساس است که می‌تواند مانند بال سمندر، لطیف و آسیب‌پذیر باشد.