غزل شمارهٔ ۳۳۰۰
سالک از منزل نزدیک شکایت دارد
شوق را سست کند ره چو نهایت دارد
تشنه تیغ فنا راست سپر ابر بلا
شمع آتش به سر از دست حمایت دارد
استخوانش اگر از دوری ره سرمه شود
عاشق از یار همان چشم عنایت دارد
آتشی در ته پا هست اگر رهرو را
هر گیاهی به رهش شمع هدایت دارد
تاک از گریه مستانه به میخانه رسید
گریه ای کز سر دردست سرایت دارد
سود سودای محبت همه در نقصان است
ساده لوح آن که تمنای کفایت دارد
اول سیر و سلوک است به دریا چو رسد
گر به ظاهر سفر سیل نهایت دارد
صائب اندیشه انجام نیارم کردن
بس که آشفته مرا فکر بدایت دارد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سالک از منزل نزدیک شکایت دارد
شوق را سست کند ره چو نهایت دارد
هوش مصنوعی: مسافر از نزدیکی مقصد نگران است و نمیخواهد شوقش کم شود، زیرا میداند که سفرش به پایان نزدیک شده است.
تشنه تیغ فنا راست سپر ابر بلا
شمع آتش به سر از دست حمایت دارد
هوش مصنوعی: تشنگی به مرگ خود را در برابر بلاها محافظت میکند، مانند شمعی که در آتش به سر دارد و از حمایت کسی بهرهمند است.
استخوانش اگر از دوری ره سرمه شود
عاشق از یار همان چشم عنایت دارد
هوش مصنوعی: اگر عشق او باعث درد و رنج هم بشود، باز هم عاشق به محبت و نگاه او حساس است و از آن چشم توجهش غافل نمیشود.
آتشی در ته پا هست اگر رهرو را
هر گیاهی به رهش شمع هدایت دارد
هوش مصنوعی: در دل هر مسیری که انسانها میپیمایند، چالشی وجود دارد. اما اگر در این راه نشانههایی از هدایت وجود داشته باشد، میتواند به آنها کمک کند تا از خطرات و موانع عبور کنند.
تاک از گریه مستانه به میخانه رسید
گریه ای کز سر دردست سرایت دارد
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به حالتی اشاره میکند که شخصی از شدت احساسات و شادی ناشی از نوشیدن مشروب، به گریه میافتد و این گریه به شکل عمیقی ناشی از درد و رنجی است که در دل دارد. او به میخانه میرسد و در آنجا گریهاش به گونهای است که گویی این درد و احساسات درونیاش به صورت ناخواسته و غیر ارادی بروز میکند.
سود سودای محبت همه در نقصان است
ساده لوح آن که تمنای کفایت دارد
هوش مصنوعی: محبت همیشه در حال نقصان و کمبود است و کسی که فکر میکند میتواند محبت کامل و کافی داشته باشد، واقعاً سادهلوح است.
اول سیر و سلوک است به دریا چو رسد
گر به ظاهر سفر سیل نهایت دارد
هوش مصنوعی: ابتدا سفر و حرکت روحانی شروع میشود، و وقتی به عمق و حقیقت برسد، به مانند سفری است که در انتها به دریای وسیعی میرسد.
صائب اندیشه انجام نیارم کردن
بس که آشفته مرا فکر بدایت دارد
هوش مصنوعی: من به فکر انجام کارهایم نیستم، چون ذهنم به قدری درهم و آشفته است که تنها به آغاز مشکلات میاندیشد.