گنجور

غزل شمارهٔ ۳۳

گر‌چه محجوب از نظر کرده‌ است بی‌جایی ترا
همچنان جوید ز هر جایی تماشایی ترا
از لطافت فکر در کُنهِ تو نتواند رسید
چون تواند درک‌ کردن نورِ بینایی ترا؟
آنچنان کز دیدنِ جان است قاصر دیده‌ها
پردهٔ چشمِ جهان‌بین است پیدایی ترا
چون الف کز اتّصالِ حرف باشد مستقیم
بر نیارد کثرتِ مردم ز یکتایی ترا
می‌برم غیرت به هر کس می‌شود جویای تو
گر‌چه نتوان یافت می‌دانم ز جویایی ترا
از حواسِ خمس مستغنی است ذاتِ کاملت
لازمِ ذات است گویایی و بینایی ترا
از دو فرمانده نگردد نظمِ عالم منتظم
شاهدِ وحدت بود بس عالم‌آرایی ترا
شش جهت را می‌کنی از روی خود آیینه‌ زار
نیست از دیدارِ خود از بس شکیبایی ترا
هر دو عالم را کنی از جلوه‌گر زیر و زبر
کیست تا مانع تواند شد ز خودرأیی ترا؟
غیرِ عیبِ خویش دیدن، گر ز اهلِ بینشی
نیست صائب حاصلِ دیگر ز بینایی ترا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر‌چه محجوب از نظر کرده‌ است بی‌جایی ترا
همچنان جوید ز هر جایی تماشایی ترا
هوش مصنوعی: هرچند که از نظر پنهان شده‌ای، اما او هنوز هم در هر مکان، به دنبال زیبایی‌ها و جذابیت‌های تو می‌گردد.
از لطافت فکر در کُنهِ تو نتواند رسید
چون تواند درک‌ کردن نورِ بینایی ترا؟
هوش مصنوعی: از ظرافت و نازکی اندیشه نمی‌توان به عمق وجود تو پی برد، چگونه می‌توان نور بینایی تو را درک کرد؟
آنچنان کز دیدنِ جان است قاصر دیده‌ها
پردهٔ چشمِ جهان‌بین است پیدایی ترا
هوش مصنوعی: چشم‌ها به خاطر محدودیت‌هایشان نمی‌توانند به عمق جان پی ببرند؛ در واقع، پرده‌ای که بر روی دید جهان است، باعث می‌شود که تو را به شکل ظاهری ببینند.
چون الف کز اتّصالِ حرف باشد مستقیم
بر نیارد کثرتِ مردم ز یکتایی ترا
هوش مصنوعی: زمانی که الف به خاطر اتصال به حروف دیگر به طور مستقیم قرار می‌گیرد، تعداد زیاد مردم نمی‌تواند از یکتایی تو بکاهد.
می‌برم غیرت به هر کس می‌شود جویای تو
گر‌چه نتوان یافت می‌دانم ز جویایی ترا
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال تو می‌گردد، غیرت من را به همراه می‌برد، حتی اگر نتوان او را پیدا کرد، می‌دانم که در جستجوی توست.
از حواسِ خمس مستغنی است ذاتِ کاملت
لازمِ ذات است گویایی و بینایی ترا
هوش مصنوعی: وجود کامل تو نیازی به حواس پنجگانه ندارد، زیرا ذات تو خود به خود نیاز به سخن گفتن و دیدن دارد.
از دو فرمانده نگردد نظمِ عالم منتظم
شاهدِ وحدت بود بس عالم‌آرایی ترا
هوش مصنوعی: اگر دو فرمانده وجود داشته باشد، نظم و ترتیب جهان به هم خواهد ریخت. مشاهده ی اتحاد و یکپارچگی، برای تو کافی است که عالم را به زیبایی بسازی.
شش جهت را می‌کنی از روی خود آیینه‌ زار
نیست از دیدارِ خود از بس شکیبایی ترا
هوش مصنوعی: تو به قدری شکیبا هستی که شش جهت را از وجود خود دور می‌کنی؛ این آیینه از دیدار خودت می‌سازد، اما از تحمل و صبوری توست که این‌گونه به نظر می‌رسد.
هر دو عالم را کنی از جلوه‌گر زیر و زبر
کیست تا مانع تواند شد ز خودرأیی ترا؟
هوش مصنوعی: اگر بخواهی تمام دنیا را به خاطر خودت تحت تاثیر قرار دهی، چه کسی می‌تواند مانع خودخواهی‌ات شود؟
غیرِ عیبِ خویش دیدن، گر ز اهلِ بینشی
نیست صائب حاصلِ دیگر ز بینایی ترا
هوش مصنوعی: اگر انسان خودش را عاری از عیب ببیند و فقط به نقاط ضعف دیگران توجه کند، اگرچه از نظر بینش به جایی نرسیده باشد، در حقیقت هیچ دستاوردی از بینایی واقعی ندارد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۳ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1401/11/27 13:01
محسن جهان

تفسیر ابیات ۱ الی ۳ فوق:

عارف عهد صفوی در این غزل از وصف خداوند و عدم توانایی بشر در درک وجود او سخن می‌گوید:

اگرچه بدلیل ملحوظ نشدن در بعد زمان و مکان از نظرها پنهان هستی، ولی به جهت جهان شمولی ذات تو، در هر جایی اثرت پدیدار است.

از آنجائیکه وجودت دارای لطافت و زیبایی خاص و بی همتایی است، فکر و اندیشه قابلیت ادراک باطن و حقیقت تو را ندارد. و چگونه نور که منبع بینایی هر چیزی بوده و تو خالق آن هستی توانایی آشکار کردن ذات اقدس تو را دارد؟

همانگونه که چشم‌ ظاهری از دیدن روح و جان ناتوان است، آشکار شدن و معرفت به کنه وجودت پرده‌ای است برای دیدگان جهان بین ما، و فقط با چشم دل قابلیت درک‌ تو امکان پذیر است.