غزل شمارهٔ ۳۲۹۲
چهره ات رنگ ز گلدسته مینا دارد
غنچه ات درس تبسم ز مسیحا دارد
عرصه خانه خشت و گل خم دلگیرست
دختر رز هوس چادر مینا دارد
دلم از گریه مستانه مدد می طلبد
این گل ابر نظر بر لب دریا دارد
بوی پیراهن اگر تند رود معذورست
دشمنی در پی چون چشم زلیخا دارد
صائب این ذوق که از نشأه می یافته است
جان اگر در گرو باده کند جا دارد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چهره ات رنگ ز گلدسته مینا دارد
غنچه ات درس تبسم ز مسیحا دارد
هوش مصنوعی: چهرهات مانند گنبد مینا زیبا و رنگی است و لبخندت مانند غنچهای است که از مسیحا (شخصیتی نیکو و شفا دهنده) درس شادی و تبسم گرفته است.
عرصه خانه خشت و گل خم دلگیرست
دختر رز هوس چادر مینا دارد
هوش مصنوعی: فضای خانه با خشت و گل به نظر خوابآور و بیروح است. دختر گلسرخ آرزوی داشتن چادر زیبای مینا را در سر دارد.
دلم از گریه مستانه مدد می طلبد
این گل ابر نظر بر لب دریا دارد
هوش مصنوعی: دل من به شدت نیاز به کمک دارد و از گریههای عاشقانهام در anguish فریاد میزند. این گل، که مثل ابر میماند، نگاهی به لب دریا دارد.
بوی پیراهن اگر تند رود معذورست
دشمنی در پی چون چشم زلیخا دارد
هوش مصنوعی: اگر بوی پیراهن تندی به مشام برسد، میتوان آن را نادیده گرفت؛ چون دشمنی که دنبال ماست، مانند چشمان زلیخا، وسوسه انگیز و فریبنده است.
صائب این ذوق که از نشأه می یافته است
جان اگر در گرو باده کند جا دارد
هوش مصنوعی: این اشتیاق و ذوقی که از آفرینش به دست آمده، اگر جان انسان در عشق باده فدای آن شود، برایش جای توجیه دارد.