غزل شمارهٔ ۳۲۹۰
کلفت از سینه می ناب برون می آرد
گرد ازین غمکده سیلاب برون می آرد
شانه گر غور در آن زلف گرهگیر کند
تا قیامت دل بیتاب برون می آرد
هرکه از حلقه آن زلف برآرد دل را
کشتی خویش ز گرداب برون می آرد
شمع را شوق تماشای تو در بزم شراب
شب آدینه ز محراب برون می آرد
در حریمی که لب لعل تو میکش باشد
قدح از خویش می ناب برون می آرد
ساده لوحی که ز گردون به کجی خواهد کام
گوهر از بحر به قلاب برون می آرد
هر که عریان شود از جامه هستی چو کتان
سر ز پیراهن مهتاب برون می آرد
غیر دندان تو در دایره هستی نیست
آسیایی که ز خود آب برون می آرد
جذبه خون من از شوق شهادت صائب
تیغ از پنجه قصاب برون می آرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کلفت از سینه می ناب برون می آرد
گرد ازین غمکده سیلاب برون می آرد
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این معنا میپردازد که وقتی غمی در دل انسان وجود دارد، احساسات و افکار مختلفی از آن بیرون میآید. به ویژه، زیباییهای زندگی و احساسات عاشقانه، همچون نوای دلنشینی از دل برمیخیزند و هرچند که درد و رنج وجود دارد، اما در نهایت، شادی و لذت نیز بهطور طبیعی به زندگی باز میگردند.
شانه گر غور در آن زلف گرهگیر کند
تا قیامت دل بیتاب برون می آرد
هوش مصنوعی: اگر شانهای به دقت در زلفهای پیچیدهای بکشی، تا ابد دل بیتابی را بیرون میآورد.
هرکه از حلقه آن زلف برآرد دل را
کشتی خویش ز گرداب برون می آرد
هوش مصنوعی: هر کسی که بتواند از زیبایی و جذابیت آن زلف دلربا خارج شود، میتواند دل خود را از چنگ مشکلات و سختیها نجات دهد.
شمع را شوق تماشای تو در بزم شراب
شب آدینه ز محراب برون می آرد
هوش مصنوعی: شمع به خاطر علاقهاش به دیدن تو در شب جمعه و در میان محفل شراب، از جایگاه خویش خارج میشود.
در حریمی که لب لعل تو میکش باشد
قدح از خویش می ناب برون می آرد
هوش مصنوعی: در فضایی که لبهای شیرین و زیبایت وجود دارد، لیوان شراب از خودم به بیرون میریزد.
ساده لوحی که ز گردون به کجی خواهد کام
گوهر از بحر به قلاب برون می آرد
هوش مصنوعی: یک فرد سادهلوح که از سر نادانی توقع دارد که از آسمان به او چیزی برسد، مانند کسی است که میخواهد با قلاب، گوهری از دریا بیرون بیاورد.
هر که عریان شود از جامه هستی چو کتان
سر ز پیراهن مهتاب برون می آرد
هوش مصنوعی: هر کس که از دنیای مادی و ظاهری جدا شود و به مقام معنوی برسد، مانند کتان که زیر نور ماه درخشش پیدا میکند، به حقیقت و زیباییهای پنهان وجود خود پی خواهد برد.
غیر دندان تو در دایره هستی نیست
آسیایی که ز خود آب برون می آرد
هوش مصنوعی: تنها دندان تو در دنیای هستی وجود ندارد آسیایی که از خودش آب بیرون میریزد.
جذبه خون من از شوق شهادت صائب
تیغ از پنجه قصاب برون می آرد
هوش مصنوعی: شوق و علاقهی عمیق من به شهادت، مانند نیرویی قوی است که باعث میشود احساسات و انرژیام به شدت فوران کند و همچون تیغی از دست قصاب بیرون بیاید.