گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲۸۶

صبر در عشق ز دلها سفری می گردد
کوه در راه طلب کبک دری می گردد
پرتو عاریتی نعل در آتش دارد
دولت ماه به یک شب سپری می گردد
می و مطرب نبود زنده دلان را در کار
خنده بر غنچه نسیم سحری می گردد
از نظرها ز خط سبز شود پنهان حسن
آدمیزاد درین شیشه پری می گردد
غوطه در خون زند آن کس که کند غمازی
صبح خونین جگر از پرده دری می گردد
همچو آیینه که در شارع عام آویزند
عمر من صرف پریشان نظری می گردد
سیل را پل نتواند ز سفر مانع شد
قامت هر که شود خم، سپری می گردد
شد ز بی حاصلیم قامت چون تیر، کمان
شاخ هر چند خم از پر ثمری می گردد
عشق گردید هوس در دل سودا زده ام
دیو در شیشه عشاق پری می گردد
هر کجا کار به افتادگی از پیش رود
بال و پر باعث بی بال و پری می گردد
می شود نقص بصیرت سبب وسعت رزق
تنگ این دایره از دیده وری می گردد
صائب آرام دل من به جناح سفرست
تا که دیگر ز عزیزان سفری می گردد؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبر در عشق ز دلها سفری می گردد
کوه در راه طلب کبک دری می گردد
هوش مصنوعی: صبر در عشق باعث می‌شود دل‌ها به سفر بروند و به مانند کوهی در مسیر جستجوی معشوق استقامت نشان دهند.
پرتو عاریتی نعل در آتش دارد
دولت ماه به یک شب سپری می گردد
هوش مصنوعی: نور و درخشش زودگذر و قرضی مانند نعل در آتش است که به سرعت محو می‌شود؛ تکه‌ای از خوشبختی و سعادت که مانند ماه در یک شب، بسیار زود از بین می‌رود.
می و مطرب نبود زنده دلان را در کار
خنده بر غنچه نسیم سحری می گردد
هوش مصنوعی: شراب و موسیقی برای زنده‌دل‌ها اهمیت ندارد؛ در حالی که نسیم صبحگاهی بر گل‌ها می‌وزد و آن‌ها را شاداب می‌کند.
از نظرها ز خط سبز شود پنهان حسن
آدمیزاد درین شیشه پری می گردد
هوش مصنوعی: حسن و زیبایی انسان در یک ظرف شفاف، مانند شیشه‌ای است که از نگاه‌ها پنهان می‌ماند و در نگاه دیگران، به صورت پری در می‌آید.
غوطه در خون زند آن کس که کند غمازی
صبح خونین جگر از پرده دری می گردد
هوش مصنوعی: آن کس که به جاسوسی و بدگویی دیگران بپردازد، در واقع خود را به خطر می‌اندازد و ممکن است به سرنوشتی ناگوار دچار شود. در چنین روزهای خونینی، او از پشت پرده جریانات ناگوار و تلخ زندگی مطلع می‌شود.
همچو آیینه که در شارع عام آویزند
عمر من صرف پریشان نظری می گردد
هوش مصنوعی: عمر من مانند یک آیینه است که در معرض دید عموم قرار دارد و به جای بهره‌مندی از آن، صرف افکار آشفته و ناپایدار می‌شود.
سیل را پل نتواند ز سفر مانع شد
قامت هر که شود خم، سپری می گردد
هوش مصنوعی: سیل نمی‌تواند مانع سفر شود، و هرکس که خم شود، مثل سپر عمل می‌کند.
شد ز بی حاصلیم قامت چون تیر، کمان
شاخ هر چند خم از پر ثمری می گردد
هوش مصنوعی: به خاطر بی‌نتیجه بودن زندگی‌ام، قامت من مانند تیر شده است، هرچند که شاخ درختان اگر خم شوند، باز هم میوه‌های خوش‌ثمر به بار می‌آورند.
عشق گردید هوس در دل سودا زده ام
دیو در شیشه عشاق پری می گردد
هوش مصنوعی: عشق تبدیل به آرزوی در دل عاشق دیوانه‌ام شده است، همچون دیویی که در شیشه‌ای محبوس است و عاشقان را به خود جذب می‌کند.
هر کجا کار به افتادگی از پیش رود
بال و پر باعث بی بال و پری می گردد
هوش مصنوعی: هر جا که کار به شکست و افتادگی بکشد، بال و پر به معنای قدرت و توانایی هم می‌تواند به فراموشی سپرده شود.
می شود نقص بصیرت سبب وسعت رزق
تنگ این دایره از دیده وری می گردد
هوش مصنوعی: نقص در بصیرت و دیدگاه می‌تواند باعث شود که فرصت‌های مالی و رفاه در زندگی محدود باقی بمانند و از نظر بینش، فرد نتواند از امکانات surrounding خود به درستی استفاده کند.
صائب آرام دل من به جناح سفرست
تا که دیگر ز عزیزان سفری می گردد؟
هوش مصنوعی: دل من در حال آرامش است و به خاطر سفر، دیگر از عزیزانم دور می‌شود.