گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲۸

به عریانی نگردد از لطافت آن بدن پیدا
مگر در پیرهن گردد تن آن سیمتن پیدا
ز رخسارش خط نارسته باشد مو به مو ظاهر
چنان کز آب روشن می شود عکس چمن پیدا
به آب زندگی پی از سیاهی می توان بردن
ز خط عنبرین گردید آن تنگ دهن پیدا
نگردد سد اسکندر حجاب جذبه عاشق
که شیرین را ز سنگ خاره سازد کوهکن پیدا
ز نور حق نمی گردد حجاب آسمان مانع
ز رود نیل باشد یوسف سیمین بدن پیدا
قیاس زور هر می می توان کرد از خمار او
که از واسوختن گردد عیار سوختن پیدا
ز راز سر به مهر غیب نتوان سر برآوردن
به آن تنگ دهن خط ساخت چون راه سخن پیدا؟
نگردد سرخ رو بی داغ سودا پاره های دل
که گردد از سهیل این رنگ بر روی یمن پیدا
کشد سر در گریبان خموشی شمع از خجلت
شود حسن گلوسوز تو چون در انجمن پیدا
به خون از نعمت الوان قناعت کن که مشک تر
به خون خوردن شد از ناف غزالان ختن پیدا
شب قدری است گردآورده نور خویش را صائب
نه خال است این که گردیده است ازان سیب ذقن پیدا

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به عریانی نگردد از لطافت آن بدن پیدا
مگر در پیرهن گردد تن آن سیمتن پیدا
هوش مصنوعی: بدن زیبا و لطیف او تنها در صورت پوشیدن لباس نمایان می‌شود و در غیر این صورت، حتی با عریانی هم نمی‌توان زیبایی‌اش را به خوبی دید.
ز رخسارش خط نارسته باشد مو به مو ظاهر
چنان کز آب روشن می شود عکس چمن پیدا
هوش مصنوعی: از چهره‌اش که موهای پراکنده دارد، تصویر دقیقی مانند بازتاب چمن در آب زلال نمایان می‌شود.
به آب زندگی پی از سیاهی می توان بردن
ز خط عنبرین گردید آن تنگ دهن پیدا
هوش مصنوعی: اگر از بین مشکلات و تلخی‌های زندگی عبور کنیم، می‌توانیم به خوشبختی و آرامش دست یابیم. در این مسیر، حتی ممکن است با موانعی روبه‌رو شویم که در ابتدا سخت به نظر می‌رسند.
نگردد سد اسکندر حجاب جذبه عاشق
که شیرین را ز سنگ خاره سازد کوهکن پیدا
هوش مصنوعی: هیچ مانعی نمی‌تواند عشق را از پیش پای یک عاشق بردارد، حتی اگر آن عشق به اندازه‌ای قوی باشد که بتواند سنگ را نرم کرده و کوه‌کنی بزرگ را نمایان کند.
ز نور حق نمی گردد حجاب آسمان مانع
ز رود نیل باشد یوسف سیمین بدن پیدا
هوش مصنوعی: نور حق هیچ‌گاه نمی‌تواند حجاب آسمان شود و مانع ظهور حقیقت باشد؛ همچنان‌که اگر وجود رود نیل باشد، یوسف با زیبایی‌اش همواره نمایان خواهد بود.
قیاس زور هر می می توان کرد از خمار او
که از واسوختن گردد عیار سوختن پیدا
هوش مصنوعی: می‌توان از حالات خماری او به این نتیجه رسید که با سوختن او، ویژگی‌های آتش نیز نمایان می‌شود.
ز راز سر به مهر غیب نتوان سر برآوردن
به آن تنگ دهن خط ساخت چون راه سخن پیدا؟
هوش مصنوعی: نمی‌توان از رازی که پنهان مانده سر درآورد، زیرا با این تنگ‌نظری نمی‌توان به دلایل و سخن‌ها پی برد.
نگردد سرخ رو بی داغ سودا پاره های دل
که گردد از سهیل این رنگ بر روی یمن پیدا
هوش مصنوعی: هیچ کس نمی‌تواند با چهره‌ای شاد و خرم بدون غم و اندوه، دل شکسته‌ای را نداشته باشد. رنگ سرخی که از ستاره سهیل می‌درخشد، بر روی یمن نمایان می‌شود.
کشد سر در گریبان خموشی شمع از خجلت
شود حسن گلوسوز تو چون در انجمن پیدا
هوش مصنوعی: شمعی که در سکوت خود غمگین است، سرش را به درون گریبانش می‌برد. تو که زیبایی‌ات مانند گلی چونان جذاب است، در جمع نمایان شوم و باعث شرمندگی و دلبستگی تو می‌گردم.
به خون از نعمت الوان قناعت کن که مشک تر
به خون خوردن شد از ناف غزالان ختن پیدا
هوش مصنوعی: از نعمت‌های مختلف زندگی به اندازه نیاز و با قناعت استفاده کن، زیرا گاهی اوقات چیزهای با ارزش‌تر هم ممکن است به قیمت‌های سنگینی دست پیدا کنند که به همین خاطر باید قدردان داشته‌هایمان باشیم.
شب قدری است گردآورده نور خویش را صائب
نه خال است این که گردیده است ازان سیب ذقن پیدا
هوش مصنوعی: در شب قدر، نور و فضیلت خاصی جمع شده است. این نشانه‌ای نیست که آن سیب ذقن باشد، بلکه نشانه‌ای از روشنایی و ارزش آن شب است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۲۸ به خوانش عندلیب