گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲۷۸

هرکه تسلیم به فرمان قضا می‌گردد
بر سرش ابر بلا بال هما می‌گردد
چه ضرور است کشیدن ز مسیحا منّت؟
کامرانی چو کند درد، دوا می‌گردد
بی‌ریاضت نتوان شهره آفاق شدن
مه چو لاغر شود انگشت‌نما می‌گردد
واصلان گوش ندارند به افسانه عقل
راه گم کرده پی بانگ‌درا می‌گردد
در تمنای تو ای قافله‌سالار بهار
گل جدا، رنگ جدا، بوی جدا می‌گردد
صائب از منت صیقل جگرم گشت کباب
ای خوش آن آینه کز خود به صفا می‌گردد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرکه تسلیم به فرمان قضا می‌گردد
بر سرش ابر بلا بال هما می‌گردد
هوش مصنوعی: هر کسی که به سرنوشت و ارادهٔ خداوند تسلیم شود، در زندگی‌اش مشکلات و سختی‌ها به مانند ابری بزرگ بر سرش می‌آید.
چه ضرور است کشیدن ز مسیحا منّت؟
کامرانی چو کند درد، دوا می‌گردد
هوش مصنوعی: آیا نیازی هست که از مسیحا درخواست کمک کنیم؟ وقتی کسی به خوبی و خوشی می‌رسد، درد و مشکلش به خودی خود حل می‌شود.
بی‌ریاضت نتوان شهره آفاق شدن
مه چو لاغر شود انگشت‌نما می‌گردد
هوش مصنوعی: بدون تلاش و زحمت نمی‌توان به شهرت جهانی دست یافت. مانند اینکه وقتی ماه (مه) لاغر می‌شود، آسان‌تر به چشم می‌آید و مورد توجه قرار می‌گیرد.
واصلان گوش ندارند به افسانه عقل
راه گم کرده پی بانگ‌درا می‌گردد
هوش مصنوعی: رهبران و دانایانی که به حقیقت و واقعیت نزدیک‌اند، به افسانه‌ها و حرف‌های بیهوده گوش نمی‌دهند. بلکه کسی که راه خود را گم کرده، به دنبال صدای واقعی و رهنما می‌گردد.
در تمنای تو ای قافله‌سالار بهار
گل جدا، رنگ جدا، بوی جدا می‌گردد
هوش مصنوعی: در آرزوی تو ای رهبر بهار، گل‌ها رنگ و بوی منحصر به فرد خود را پیدا می‌کنند و از یکدیگر جدا می‌شوند.
صائب از منت صیقل جگرم گشت کباب
ای خوش آن آینه کز خود به صفا می‌گردد
هوش مصنوعی: صیقل دادن جگر من باعث شده تا حالتی شاداب و خوشایند پیدا کنم. ای کاش آن آینه‌ای که از خود به پاكي می‌چرخد، همیشه در دسترس باشد.