غزل شمارهٔ ۳۲۷۶
وقت ارباب دل آشفته به مویی گردد
صید وحشت زده آواره به هویی گردد
بی تأمل مژه مگشای درین عبرتگاه
که ترازوی مکافات به مویی گردد
درس آزادگیش زود روان می گردد
هرکه چون سرو مقیم لب جویی گردد
عاقبت چون همه را خاک شدن در پیش است
ای خوش آن خاک که جامی و سبویی گردد
جگر سوخته از جنبش مژگان ریزد
چون قلم هر که گرفتار دورویی گردد
زخم شمشیر تغافل همه مخصوص من است
این نه آبی است که هر روز به جویی گردد
صورت خوب به هر مشت گلی می بخشند
تا که شایسته اخلاق نکویی گردد؟
بهر روشندلی ما دم گرمی کافی است
چشم یعقوب پر از نور به بویی گردد
بس بود از دو جهان محو تماشای ترا
آنقدر وقت که مشغول وضویی گردد
هر غباری که ازو چشم نپوشی صائب
در نهانخانه دل آینه رویی گردد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وقت ارباب دل آشفته به مویی گردد
صید وحشت زده آواره به هویی گردد
هوش مصنوعی: زمانی که دل آدمی در آشفتگی و بیقراری است، میتواند به سادگی و به سرعت تحت تأثیر قرار گیرد و در دام ترس و ناامیدی بیفتد. به بیان دیگر، در مواقعی که انسان دچار اضطراب و پریشانی میشود، ممکن است به سرعت به وضعیتهای ناخوشایند و فراری تبدیل گردد.
بی تأمل مژه مگشای درین عبرتگاه
که ترازوی مکافات به مویی گردد
هوش مصنوعی: هرگز بدون فکر و بررسی، چشمانت را در این مکان عبرتآموز باز نکن، زیرا در اینجا ترازوی پادافره نیازی به دقتی بسیار ظریف دارد.
درس آزادگیش زود روان می گردد
هرکه چون سرو مقیم لب جویی گردد
هوش مصنوعی: آدمی که همچون درخت سرو با استقامت و ثبات در کنار جوی آب زندگی کند، زودتر میآموزد که چگونه آزادانه و با آرامش زندگی کند.
عاقبت چون همه را خاک شدن در پیش است
ای خوش آن خاک که جامی و سبویی گردد
هوش مصنوعی: در نهایت، همه ما به خاک میرویم. خوشا به حال آن خاکی که تبدیل به جام یا سبو میشود.
جگر سوخته از جنبش مژگان ریزد
چون قلم هر که گرفتار دورویی گردد
هوش مصنوعی: دل سوخته، از حرکت مژگان اشک میریزد، مانند قلمی که در دست کسی است که دچار نفاق و دورویی شده.
زخم شمشیر تغافل همه مخصوص من است
این نه آبی است که هر روز به جویی گردد
هوش مصنوعی: زخمهایی که از بیتوجهی میخورم، تنها متعلق به من است. این زخمها مانند آبی نیستند که هر روز در جوی جاری شود و به فراموشی سپرده شود.
صورت خوب به هر مشت گلی می بخشند
تا که شایسته اخلاق نکویی گردد؟
هوش مصنوعی: زیبایی چهره را به هر دسته گل میدهند تا بر اساس آن، رفتار پسندیدهای ایجاد شود؟
بهر روشندلی ما دم گرمی کافی است
چشم یعقوب پر از نور به بویی گردد
هوش مصنوعی: برای روشنی و روشندلی ما، تنها یک نفس گرم کافی است. چشمان یعقوب با بویی پر از نور میشود.
بس بود از دو جهان محو تماشای ترا
آنقدر وقت که مشغول وضویی گردد
هوش مصنوعی: از دو جهان تنها تماشای تو برایم کافی است؛ آنقدر وقت صرف میشود که حتی زمانی برای وضو گرفتن نداشته باشم.
هر غباری که ازو چشم نپوشی صائب
در نهانخانه دل آینه رویی گردد
هوش مصنوعی: هر چیزی که از آن چشمپوشی نکنی، در قلبت مانند آینهای از زیبایی او نمایان میشود.