گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲۵۶

آب خوب است لب خشکی ازو تر گردد
گره دل شود آن قطره که گوهر گردد
خار پیراهن ماهی است به اندازه فلس
جای رحم است بر آن کس که توانگر گردد
هرکه قانع به در دل نشود از درها
از پریشان نظری حلقه هر در گردد
مکن اندیشه ز وحشت که به سودازدگان
دامن دشت جنون، دامن مادر گردد
هرکه مجنون تو گردید نگردد عاقل
خون چو شد مشک محال است دگر برگردد
سر بنه بر خط فرمان که برات خط سبز
نیست ممکن که به صد تیغ دو دم برگردد
می شود قند گلو سوز مکرر چون شد
چه شود چون سخن تلخ مکرر گردد
دل چو معمور شد از داغ، شود گنج گهر
سر چو از درد گرانبار شد افسر گردد
می رسد خشک نگردیده به تشریف جواب
نامه شوقم اگر بال کبوتر گردد
بی حیایان به نگه خانه زنبور کنند
پرده شرم اگر سد سکندر گردد
بخت خوابیده به فریاد نگردد بیدار
خون چو شد مرده، کجا زنده به نشتر گردد؟
باش خرسند چو مردان به قناعت صائب
که فقیر از دل خرسند توانگر گردد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آب خوب است لب خشکی ازو تر گردد
گره دل شود آن قطره که گوهر گردد
هوش مصنوعی: آب، چیز خوبی است؛ وقتی که به لب‌های خشکی برسد، می‌تواند آن‌ها را تر کند و دل‌های گرفتار را آزاد سازد. حتی یک قطره آب می‌تواند به ارزشمندترین چیزها تبدیل شود.
خار پیراهن ماهی است به اندازه فلس
جای رحم است بر آن کس که توانگر گردد
هوش مصنوعی: خارهایی که به لباس ماهی چسبیده، به اندازه فلس‌های آن است. این حالت برای کسی دردناک است که توانایی و ثروت پیدا کند.
هرکه قانع به در دل نشود از درها
از پریشان نظری حلقه هر در گردد
هوش مصنوعی: هر کسی که نتواند به آرامش درونی دست پیدا کند، در هر دروازه‌ای که برود، فقط دچار سردرگمی و تردید خواهد شد.
مکن اندیشه ز وحشت که به سودازدگان
دامن دشت جنون، دامن مادر گردد
هوش مصنوعی: به خاطر ترس و نگرانی خود را نگران نکن، زیرا در دنیای دیوانگان، فضای جنون می‌تواند به منزلی برای مادران آنها تبدیل شود.
هرکه مجنون تو گردید نگردد عاقل
خون چو شد مشک محال است دگر برگردد
هوش مصنوعی: هر کسی که مجنون تو شود، دیگر نمی‌تواند عاقل بماند. وقتی که عشق تو مانند مشک در وجودش حل شده، بازگشتن به حالت قبلی‌اش ممکن نیست.
سر بنه بر خط فرمان که برات خط سبز
نیست ممکن که به صد تیغ دو دم برگردد
هوش مصنوعی: سری به فرمان بزن و خوب گوش کن، چون امکان ندارد که این دستور را با تأیید بپذیری. شاید حتی با صد تیری که از دو طرف بر می‌آید، وضعیت تغییر کند.
می شود قند گلو سوز مکرر چون شد
چه شود چون سخن تلخ مکرر گردد
هوش مصنوعی: وقتی که شیرینی کلام به طور مکرر تکرار شود، به یکباره تبدیل به غم و تلخی می‌شود. بنابراین، اگر هر بار سخنی تلخ و ناخوشایند گفته شود، اثر آن نیز به مرور زمان بر روح و دل می‌نشیند.
دل چو معمور شد از داغ، شود گنج گهر
سر چو از درد گرانبار شد افسر گردد
هوش مصنوعی: زمانی که دل انسان پر از غم و اندوه می‌شود، مانند گنجی از گوهرهای باارزش می‌شود. همچنین، وقتی سر از درد و مشکلات سنگین پر می‌شود، به مانند تاجی با عظمت و سنگین در می‌آید.
می رسد خشک نگردیده به تشریف جواب
نامه شوقم اگر بال کبوتر گردد
هوش مصنوعی: وقتی نامه‌ای از عشق و شوقم به دستت برسد، حتی اگر به نظر خشک و بی‌روح بیاید، مانند کبوتر که پرواز می‌کند، حالتی سرزنده و شاداب به خود می‌گیرد.
بی حیایان به نگه خانه زنبور کنند
پرده شرم اگر سد سکندر گردد
هوش مصنوعی: افراد بی‌حیا به راحتی اقدام به کارهای زشت می‌کنند و در برابر ناهنجاری‌ها احساس شرم نمی‌کنند، حتی اگر در مقابل قدرت و عظمت سکندر قرار بگیرند.
بخت خوابیده به فریاد نگردد بیدار
خون چو شد مرده، کجا زنده به نشتر گردد؟
هوش مصنوعی: اگر شانس و اقبال انسان در خواب باشد، هرگز بیدار نخواهد شد. و اگر چیزی به نام امید یا زندگی به کار نیفتد، چگونه می‌توان آن را با درد و زخم زنده کرد؟
باش خرسند چو مردان به قناعت صائب
که فقیر از دل خرسند توانگر گردد
هوش مصنوعی: خوش باش و راضی باش مانند مردان که به قناعت زندگی می‌کنند، زیرا کسی که از دل خود راضی باشد، حتی اگر نداشته باشد، مانند یک انسان ثروتمند خواهد بود.