گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲۵۵

پنبه گوشم اگر پنبه مینا گردد
مستی باده گلرنگ دو بالا گردد
گردبادش نفس سوخته خواهد گردید
گر غبار دل من دامن صحرا گردد
روز در سینه تاریک تو شب می گردد
نفس از لب به چه امید به دل وا گردد؟
دل آگاه بود ریخته خامه صنع
نقطه از سعی محال است سویدا گردد
ما به یک نقطه خال از رخ او محو شدیم
وقت آن خوش که بر این صفحه سراپا گردد
از ته سبزه خط، همچو مه از ابر تنک
رفتن حسن به تعجیل هویدا گردد
شمع را جامه فانوس پر و بال شود
هرکجا دلبر من انجمن آرا گردد
تا نبندد ادب عشق زلیخا را چشم
چشم یعقوب محال است که بینا گردد
اشک ماتم شود آبی که به رغبت ندهند
ابرها روترش از تلخی دریا گردد
کشش جاذبه اصل بلند افتاده است
سخت می ترسم ازین شیشه که خارا گردد
مانع رزق مقدر نشود در بستن
در رحم روزی اطفال مهیا گردد
سفله از منع به دامن نکشد پای طلب
که به هر دست فشاندن چو مگس وا گردد
از گرانجانی من شوق زمین گیر شده است
آب را ریگ روان سلسله پا گردد
رتبه حرف ز خاموشی هرکس پیداست
جوهر آینه از پشت هویدا گردد
صائب از چهره مقصود تواند گل چید
هر که را آینه سینه مصفا گردد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پنبه گوشم اگر پنبه مینا گردد
مستی باده گلرنگ دو بالا گردد
هوش مصنوعی: اگر پنبه در گوش من مانند پنبه زیبا و رنگارنگ شود، مستی ناشی از باده گلرنگ به اوج خواهد رسید.
گردبادش نفس سوخته خواهد گردید
گر غبار دل من دامن صحرا گردد
هوش مصنوعی: اگر گردباد، هوای آشفته‌ای را با خود ببرد، به زودی به نفس‌های خسته و سوخته تبدیل خواهد شد، و اگر غبار دل من به دامن بیابان برسد، آن را در خود خواهد گرفت.
روز در سینه تاریک تو شب می گردد
نفس از لب به چه امید به دل وا گردد؟
هوش مصنوعی: روز در دل تاریکی تو به شب تبدیل می‌شود و نفس از لب‌های تو به کدام امید می‌تواند به دل برگردد؟
دل آگاه بود ریخته خامه صنع
نقطه از سعی محال است سویدا گردد
هوش مصنوعی: دل از اسرار آفرینش آگاه بود، اما تلاش برای رسیدن به عاقبت ناممکن، همچنان بی‌فایده است.
ما به یک نقطه خال از رخ او محو شدیم
وقت آن خوش که بر این صفحه سراپا گردد
هوش مصنوعی: ما به یک نقطه کوچک از چهره او مجذوب شده‌ایم و خوشحالیم که روزی این زیبایی همه وجودش را در بر بگیرد و جلوه‌گر شود.
از ته سبزه خط، همچو مه از ابر تنک
رفتن حسن به تعجیل هویدا گردد
هوش مصنوعی: از میان سبزه‌ها، خطی که شبیه به ماه در ابرهای نازک است، با شتاب به بیرون می‌آید و زیبایی حسن را نمایان می‌کند.
شمع را جامه فانوس پر و بال شود
هرکجا دلبر من انجمن آرا گردد
هوش مصنوعی: هر کجا که محبوب من حضور داشته باشد، شمع هم با پوشیدن لباس فانوس، به زیبایی و شعف بیشتری در می‌آید.
تا نبندد ادب عشق زلیخا را چشم
چشم یعقوب محال است که بینا گردد
هوش مصنوعی: تا زمانی که آداب عشق زلیخا را تحت تأثیر قرار ندهد، چشمان یعقوب هرگز نمی‌توانند بینا شوند.
اشک ماتم شود آبی که به رغبت ندهند
ابرها روترش از تلخی دریا گردد
هوش مصنوعی: آبی که ابرها با کراهت به زمین می‌ریزند، به اندازه‌ای غمگین و تلخ می‌شود که از تلخی دریا نیز بیشتر خواهد شد؛ این نشان‌دهنده‌ی آن است که اشک و غم گاهی از سخت‌ترین و تلخ‌ترین لحظات نشأت می‌گیرد.
کشش جاذبه اصل بلند افتاده است
سخت می ترسم ازین شیشه که خارا گردد
هوش مصنوعی: نیروی جاذبه موجب شده است که بلندی‌ها به زمین بیفتند و من از این شیشه‌ای که در دست دارم، به شدت می‌ترسم که بشکند و به تکه‌های کوچک تبدیل شود.
مانع رزق مقدر نشود در بستن
در رحم روزی اطفال مهیا گردد
هوش مصنوعی: درز بسته نمی‌تواند به تأخیر افتادن رزق و روزی مقدر را ایجاد کند و روزی فرزندان به خوبی فراهم می‌شود.
سفله از منع به دامن نکشد پای طلب
که به هر دست فشاندن چو مگس وا گردد
هوش مصنوعی: انسان‌های ناپاک و بی‌ارزش هرگز به دنبال خواسته‌های خود نمی‌روند، زیرا در تلاش‌هایشان شکست می‌خورند و مانند مگس به راحتی از یک دست به دست دیگر می‌روند.
از گرانجانی من شوق زمین گیر شده است
آب را ریگ روان سلسله پا گردد
هوش مصنوعی: شوق و آرزوهای من مانند آب در زیر زمین به آرامی حرکت می‌کند و ریگ‌های روان را به دنبال خود می‌کشاند.
رتبه حرف ز خاموشی هرکس پیداست
جوهر آینه از پشت هویدا گردد
هوش مصنوعی: سطح گفتار هر فرد از سکوت او مشخص می‌شود و حقیقت شخصیت او از پشت ظاهرش نمایان می‌گردد.
صائب از چهره مقصود تواند گل چید
هر که را آینه سینه مصفا گردد
هوش مصنوعی: هر کس که دلش پاک و صاف باشد، می‌تواند زیبایی‌های واقعی را از چهره محبوبش دریابد و بی‌واسطه آن را درک کند.