گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲۵۴

جوهر می ز رگ ابر مثنی گردد
از شفق رنگ می لعل دو بالا گردد
یک زمان پرده ازان روی دل آرا بردار
تا سیه خانه این دشت سویدا گردد
خاکساری است که از درد طلب می پیچد
گردبادی که درین دامن صحرا گردد
شوق اگر عام کند سلسله جنبانی را
کوه چون ریگ روان بادیه پیما گردد
شود از آه پریشان دل خورشید سیاه
خط ز رخسار تو روزی که هویدا گردد
کوهکن را به سخن صورت شیرین نگذاشت
لاف بیکار بود کار چو گویا گردد
نامه تسکین ندهد دیده مشتاقان را
کف محال است که مهر لب دریا گردد
گریه مردم بیدرد شود خرج زمین
این نه سیلی است که پیوسته به دریا گردد
گر بداند چه ثمرهاست تهیدستی را
سرو آواره ز گلزار به یک پا گردد
هرکه صائب شود از باده عرفان سرگرم
همچو خورشید درین دایره تنها گردد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جوهر می ز رگ ابر مثنی گردد
از شفق رنگ می لعل دو بالا گردد
هوش مصنوعی: رنگین شدن جوهر باران از افق به خاطر رنگ شفق، موجب می‌شود که رنگ قرمز در بالای آسمان بیشتر نمایان شود.
یک زمان پرده ازان روی دل آرا بردار
تا سیه خانه این دشت سویدا گردد
هوش مصنوعی: به مدت زمانی پرده را از چهره زیبای خود بردار تا این دشت تاریک و غمگین روشن و زیبا شود.
خاکساری است که از درد طلب می پیچد
گردبادی که درین دامن صحرا گردد
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالتی از دل دردمند می‌پردازد که با وجود مشکلات و دردها، همچنان در جستجوی چیزی ارزشمند است. احساساتی که مانند گردبادی در صحرا در حال چرخش و بی‌قراری هستند، نشان‌دهنده‌ی تلاش و ناامیدی است. این بیت بر آشفتگی و تلاطم درونی شخصی تأکید دارد که از درد و آرزوهای ناکام رنج می‌برد.
شوق اگر عام کند سلسله جنبانی را
کوه چون ریگ روان بادیه پیما گردد
هوش مصنوعی: اگر عشق و شوق عمومی شود، حتی کوه‌ها نیز مانند ریگ‌ها در بیابان به حرکت در می‌آیند.
شود از آه پریشان دل خورشید سیاه
خط ز رخسار تو روزی که هویدا گردد
هوش مصنوعی: اگر روزی دل شاداب من با غم و اندوه ملتهب شود، آن وقت سیاهی خورشید از چهره تو نمایان خواهد گشت.
کوهکن را به سخن صورت شیرین نگذاشت
لاف بیکار بود کار چو گویا گردد
هوش مصنوعی: کسی که در کارش تلاش نمی‌کند، نمی‌تواند با حرف‌های زیبا دیگران را تحت تأثیر قرار دهد. اگر کارش را به درستی انجام دهد، با عملش خودش را نشان خواهد داد.
نامه تسکین ندهد دیده مشتاقان را
کف محال است که مهر لب دریا گردد
هوش مصنوعی: اگرچه نامه‌ها نمی‌توانند دل‌های مشتاق را آرام کنند، اما ایجاد رابطه عاطفی واقعی بین دو نفر به سادگی ممکن نیست و نمی‌تواند مثل زمزمه آرام لب دریا باشد.
گریه مردم بیدرد شود خرج زمین
این نه سیلی است که پیوسته به دریا گردد
هوش مصنوعی: گریه مردم بی‌احساس به تدریج بی‌فایده می‌شود و مانند سیلی نیست که همیشه به دریا بپیوندد.
گر بداند چه ثمرهاست تهیدستی را
سرو آواره ز گلزار به یک پا گردد
هوش مصنوعی: اگر بدانیم که تهیدستی چه فوایدی دارد، سرو آواره از باغ به یک پا تبدیل می‌شود و خوشحال خواهد بود.
هرکه صائب شود از باده عرفان سرگرم
همچو خورشید درین دایره تنها گردد
هوش مصنوعی: هر کسی که به درک و بینش عمیق برسد و از نوشیدن شراب معرفت لذت ببرد، مانند خورشید در این عالم تنها و بی‌همتا خواهد شد.