غزل شمارهٔ ۳۲۴۸
دل ارباب تنعم ز نوا می افتد
جام لبریز چو گردد ز صدا می افتد
با توکل سفری شو که درین راه، به چاه
هرکه از دست نینداخت عصا می افتد
می شود عیب هنر، نفس چو افتاد خسیس
کری و کوری و لنگی به گدا می افتد
دایم از عیش دو بالاست چراغش روشن
دل هرکس که در آن زلف دو تا می افتد
آبرو در گره گوشه عزلت بسته است
یوسف از چه چو برآید ز بها می افتد
دل ازان زلف به دام خط مشکین افتاد
از بلا هرکه گریزد به بلا می افتد
می چکد خون ز نوای جرس امروز به خاک
تا ازین قافله دیگر که جدا می افتد؟
آن غیورم که گر از حق طلبم حاجت خویش
بر زبانم گره از شرم و حیا می افتد
روی پوشیده ز آیینه ما می گذرد
آفتابی که فروغش همه جا می افتد
سرم از مغز تهی گشت، همانا کامروز
بر سرم سایه اقبال هما می افتد
نیست امروز کسی قابل زنجیر جنون
آخر این سلسله بر گردن ما می افتد!
از نفس تیره شود آینه صائب هرچند
نیست چون همنفسی دل ز جلا می افتد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل ارباب تنعم ز نوا می افتد
جام لبریز چو گردد ز صدا می افتد
هوش مصنوعی: دل افرادی که در زندگی راحتی میگذرانند، وقتی با نوا و صدا مواجه میشوند، تحت تأثیر قرار میگیرد. وقتی که جامی پر از مایع میشود، با رسیدن به حد مشخصی سرریز میشود و به همین ترتیب دل انسانها نیز در مواجهه با شادی و موسیقی ممکن است به شدت تحت تأثیر قرار گیرد.
با توکل سفری شو که درین راه، به چاه
هرکه از دست نینداخت عصا می افتد
هوش مصنوعی: با اعتماد به خدا سفری را آغاز کن، زیرا در این مسیر، هر کسی که از برای خود تکیهگاه ایجاد نکند، دچار مشکل خواهد شد.
می شود عیب هنر، نفس چو افتاد خسیس
کری و کوری و لنگی به گدا می افتد
هوش مصنوعی: زمانی که نفس انسان تحت تأثیر قرار بگیرد، عیوب هنر او نمایان میشود. آدمی که خودخواه و بخیل است، دچار ناتوانیهای روحی و جسمی میشود و در نهایت به وضعیت گدایی و فقری میافتد.
دایم از عیش دو بالاست چراغش روشن
دل هرکس که در آن زلف دو تا می افتد
هوش مصنوعی: همیشه شادی و خوشی در دو حالت وجود دارد و چراغ دل هر کسی که در زلفهای دوگانه عشق گرفتار میشود، روشن میماند.
آبرو در گره گوشه عزلت بسته است
یوسف از چه چو برآید ز بها می افتد
هوش مصنوعی: آبرو در عزلت قابل احترام و محفوظ است، اما وقتی یوسف (به عنوان نماد زیبایی و فضیلت) از این وضعیت خارج شود، به قیمت خود میافتد و ممکن است دچار مشکلات و دشواریها شود.
دل ازان زلف به دام خط مشکین افتاد
از بلا هرکه گریزد به بلا می افتد
هوش مصنوعی: دل به دام زلفی افتاده است که خط و خال تیرهای دارد. هرکس از چنگال بلا فرار کند، در نهایت به دام آن گرفتار میشود.
می چکد خون ز نوای جرس امروز به خاک
تا ازین قافله دیگر که جدا می افتد؟
هوش مصنوعی: امروز، صدای جرس بهگونهای است که انگار خون میچکد بر خاک، تا مشخص شود چه زمانی دیگرانی از این کاروان جدا میشوند و از آن دور خواهند افتاد؟
آن غیورم که گر از حق طلبم حاجت خویش
بر زبانم گره از شرم و حیا می افتد
هوش مصنوعی: من فردی هستم که اگر از حق و حقیقت چیزی بخواهم، به خاطر شرم و حیا نمیتوانم درخواست خود را به زبان بیاورم.
روی پوشیده ز آیینه ما می گذرد
آفتابی که فروغش همه جا می افتد
هوش مصنوعی: زرینپوشی که نورش در همه جا پخش میشود، از جلوی آینه ما عبور میکند.
سرم از مغز تهی گشت، همانا کامروز
بر سرم سایه اقبال هما می افتد
هوش مصنوعی: امروز احساس میکنم که ذهنم خالی شده است، و به همین دلیل در این لحظه خوشبختی و شانس بر سرم سایه افکنده است.
نیست امروز کسی قابل زنجیر جنون
آخر این سلسله بر گردن ما می افتد!
هوش مصنوعی: امروز هیچکس شایسته تحمل درد و رنج ناشی از جنون نیست و سرانجام این زنجیر (مشکلات و جنون) به گردن ما خواهد افتاد!
از نفس تیره شود آینه صائب هرچند
نیست چون همنفسی دل ز جلا می افتد
هوش مصنوعی: آینه وقتی از نفس تیره میشود، نشان میدهد که حتی اگر در کنار شخصی نباشیم، دل ما از پاکی و روشنی میافتد.
حاشیه ها
1397/05/31 11:07
بیگانه
به به... بسیار زیبا...