گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲۴۵

هرکه از گریه بیدرد اثر می طلبد
همت از مردم کوتاه نظر می طلبد
علم فتح بلند از سپر انداختن است
ساده لوح آن که ز شمشیر ظفر می طلبد
نیست هر رشته سزاوار به گلدسته ما
دل صد پاره ما موی کمر می طلبد
گر شود هر سر مو پای طلب کافی نیست
قطع این بادیه سامان دگر می طلبد
طمع از خوان بخیلان نکند قطع امید
مور حرص از نی بی مغز شکر می طلبد
گرچه صد بار گره شد به گلویش این آب
صدف خام همان آب گهر می طلبد
یوسف آنجا که به زندان فراموشان است
از دل گمشده ما که خبر می طلبد؟
ماه از هاله عبث می شود آغوش طراز
سرو سیمین تو آغوش دگر می طلبد
خاک صحرای قناعت جگرش سوخته است
نه ز حرص است اگر مور شکر می طلبد
بی شکستن به مقامی نرسد عزم درست
کشتی ما مدد از موج خطر می طلبد
حاجت خود نکند عرض به هرکس صائب
هرچه می بایدش از آه سحر می طلبد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرکه از گریه بیدرد اثر می طلبد
همت از مردم کوتاه نظر می طلبد
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال تأثیری از گریه و اندوه است، باید توجه کند که این امید از کسانی که دیدگاه محدودی دارند، بیفایده است.
علم فتح بلند از سپر انداختن است
ساده لوح آن که ز شمشیر ظفر می طلبد
هوش مصنوعی: دانش و علم به معنای توانایی و جاه‌طلبی است که با اعتماد به نفس به دست می‌آید، نه اینکه کسی انتظار داشته باشد تنها با استفاده از قدرت و زور به پیروزی برسد. افراد جاهل نمی‌دانند که پیروزی واقعی در فهم و آگاهی نهفته است.
نیست هر رشته سزاوار به گلدسته ما
دل صد پاره ما موی کمر می طلبد
هوش مصنوعی: هر رشته‌ای شایسته‌ی قرار گرفتن در برجستگی و زیبایی ما نیست. دل ما که از درد و پریشانی پمن پر است، به دنبال موی کمر می‌گردد.
گر شود هر سر مو پای طلب کافی نیست
قطع این بادیه سامان دگر می طلبد
هوش مصنوعی: اگر به هر اندازه‌ای تلاش کنیم و از هر ذره‌ای از خود بگذریم، باز هم کافی نخواهد بود. این راه با تمام چالش‌هایش، نیازمند یک مسیر جدید است.
طمع از خوان بخیلان نکند قطع امید
مور حرص از نی بی مغز شکر می طلبد
هوش مصنوعی: مور از خوان پُر از طمع بخل نمی‌کشم، چون حریص بودن آن، گواهی بر این است که درخت نی بی‌مغز همیشه به دنبال شکر است. این بیانگر اینست که همواره از کسانی که بخیل هستند، نباید امید و طمع داشت؛ چرا که حتی مورچه‌ها هم در تلاشند.
گرچه صد بار گره شد به گلویش این آب
صدف خام همان آب گهر می طلبد
هوش مصنوعی: اگرچه این آب چندین بار گردن او را فشرده است، اما همچنان همان آب صدف خام به دنبال پیدا کردن گوهر است.
یوسف آنجا که به زندان فراموشان است
از دل گمشده ما که خبر می طلبد؟
هوش مصنوعی: یوسف در جایی قرار دارد که در زندان فراموشی به سر می‌برد، اما دل ما که به دنبالش است، چه کسی خبر از او به ما می‌دهد؟
ماه از هاله عبث می شود آغوش طراز
سرو سیمین تو آغوش دگر می طلبد
هوش مصنوعی: ماه در نور خوشایند خود به نظر می‌رسد، اما زیبایی و جذابیت تو با آن متفاوت است و دلش می‌خواهد در آغوشی دیگر آرام گیرد.
خاک صحرای قناعت جگرش سوخته است
نه ز حرص است اگر مور شکر می طلبد
هوش مصنوعی: در بیابان قناعت، دل و جانش در آتش است. این نشان از حرص و طمع او نیست، بلکه به مانند مورچه‌ای است که برای به دست آوردن شکر تلاش می‌کند.
بی شکستن به مقامی نرسد عزم درست
کشتی ما مدد از موج خطر می طلبد
هوش مصنوعی: بدون خطر کردن و شکست، نمی‌توان به موفقیتی دست یافت. عزم و اراده‌ای که در راه رسیدن به هدف داریم، نیازمند مواجهه با چالش‌ها و موانع است. در واقع، تلاش و کوشش ما باید از موانع و مشکلات ناشی از هر مانع، الهام بگیرد.
حاجت خود نکند عرض به هرکس صائب
هرچه می بایدش از آه سحر می طلبد
هوش مصنوعی: انسان با خواسته‌های خود، نیازی به مطرح کردن آن‌ها در برابر هر کسی ندارد. او می‌داند که هر چیزی که نیاز دارد را باید از دل شب و در خلسه‌های خاص خود بخواهد.