گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲۰۹

نه بی‌دردی است گر اشکم به چشم تر نمی‌آید
مرا از سیرچشمی در نظر گوهر نمی‌آید
به چشم پاک کرد آیینه تسخیر آن پری‌رو را
چنین فتح نمایانی ز اسکندر نمی‌آید
نماند از سردمهری‌های دوران در جگر آهم
درختی را که سرما سوخت دودش برنمی‌آید
چنین کز عالم آب آمد آن سرو روان بیرون
نهال طوبی از سرچشمه کوثر نمی‌آید
اگر اهل دلی بر تیره‌بختی صبر کن صائب
که داغ کعبه از زیر سیاهی بر نمی‌آید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه بی‌دردی است گر اشکم به چشم تر نمی‌آید
مرا از سیرچشمی در نظر گوهر نمی‌آید
هوش مصنوعی: گرچه دلی دردمند دارم و اشکی برای ریختن ندارم، اما احساس می‌کنم که نداشتن درد به من اجازه نمی‌دهد که زیبایی واقعی دنیا را ببینم.
به چشم پاک کرد آیینه تسخیر آن پری‌رو را
چنین فتح نمایانی ز اسکندر نمی‌آید
هوش مصنوعی: درخشش و زیبایی آن پری‌رو به حدی است که حتی اسکندر هم نمی‌تواند بر آن غلبه کند؛ این زیبایی تنها با یک نگاه پاک و خالص قابل درک است.
نماند از سردمهری‌های دوران در جگر آهم
درختی را که سرما سوخت دودش برنمی‌آید
هوش مصنوعی: از سختی‌ها و بی‌مهری‌های زمانه چیزی در دل من نمانده است، مثل درختی که با سرمای شدید خشک شده و دیگر دودی از آن بلند نمی‌شود.
چنین کز عالم آب آمد آن سرو روان بیرون
نهال طوبی از سرچشمه کوثر نمی‌آید
هوش مصنوعی: سرو روانی که از عالم آب به وجود آمده، نمی‌تواند به سادگی از سرچشمه کوثر نهال طوبی را بگیرد.
اگر اهل دلی بر تیره‌بختی صبر کن صائب
که داغ کعبه از زیر سیاهی بر نمی‌آید
هوش مصنوعی: اگر شخصی در دلش عشق و محبت دارد، باید بر سختی‌ها و ناامیدی‌هایش صبر کند، زیرا حقیقت بزرگ و ارزشمندی از زیر تیره‌بختی‌ها و دردها برنمی‌خیزد.