گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲۰۷

کدامین آتشین‌سیما به این ویرانه می‌آید؟
که از دیوار و در بوی پر پروانه می‌آید
مرا این خونبها بس از شهیدان کان بلای جان
به طوف خاک من با شیشه و پیمانه می‌آید
کف خاکستر من امشب آتش زیر پا دارد
همانا شمع بر بالین این پروانه می‌آید
چنان از خلوت آیینه می‌آید به کیفیت
که پنداری صبوحی کرده از میخانه می‌آید!
به دریا سینه خم را غلط کرده است پنداری
که ابر نوبهار امروز خوش مستانه می‌آید
چنان از مشرب من کفر و دین یکرنگ شد با هم
که از تسبیح بوی صندل بتخانه می‌آید
اگر سنگ ملامت این سبک‌روحی نفرماید
که دیگر بی‌تکلف بر سر دیوانه می‌آید؟
مبادا هیچ کس را پست دیوار اینقدر یارب
ز هرجا سیل برخیزد به این ویرانه می‌آید
ز گفت‌وگوی ناصِح پنبه چون در گوش نگذارم؟
به مغزم بوی خواب مرگ ازین افسانه می‌آید
تعجب نیست گر جان رفت با تیرش ز تن بیرون
که با مهمان برون از خانه صاحبخانه می‌آید
سبک برخیز ای خار ملامت از سر راهم
که کار سیل از زنجیر این دیوانه می‌آید
چنان از باده توحید سرگرمم درین گلشن
که خار و گل به چشم من به یک دندانه می‌آید
صدای شیر بود آواز نی زین پیش در گوشم
کنون از نی به گوشم نعره شیرانه می‌آید
اگر بر کلبه من جغد را صائب گذار افتد
به جان بی‌نفس بیرون ازین غمخانه می‌آید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کدامین آتشین‌سیما به این ویرانه می‌آید؟
که از دیوار و در بوی پر پروانه می‌آید
هوش مصنوعی: کدام چهره‌ی آتشین و جذاب به این خرابه می‌آید؟ که از دیوار و در این مکان، بوی پروانه‌ها به مشام می‌رسد.
مرا این خونبها بس از شهیدان کان بلای جان
به طوف خاک من با شیشه و پیمانه می‌آید
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که بهای خون شهیدان به من می‌رسد، زیرا درد و رنجی که بر من وارد می‌شود، در نهایت به شکل خشکی و کثیفی و با شیشه و پیمانه‌های مختلف به من تحمیل می‌شود. این به نوعی به نحوه‌ی تاثیر و پیامدهای فاجعه‌های انسانی و جنگ‌ها بر زندگی افراد اشاره دارد.
کف خاکستر من امشب آتش زیر پا دارد
همانا شمع بر بالین این پروانه می‌آید
هوش مصنوعی: امشب خاکستر وجود من آتش پنهانی زیر پا دارد و در واقع شمعی که نزدیک من است، به مانند پروانه‌ای می‌درخشد و نمایان می‌شود.
چنان از خلوت آیینه می‌آید به کیفیت
که پنداری صبوحی کرده از میخانه می‌آید!
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی پرداخته که شخص به‌قدری شفاف و درخشان است که گویی از دنیای خوشی و سرمستی بیرون آمده. او به قدری زیبا و روح‌افزا به نظر می‌رسد که انسان تصور می‌کند از مکانی پر از شادابی و نوشیدن شراب ظاهر شده است. حضور او چنان دلنشین و تاثیرگذار است که همه را مجذوب خود می‌کند.
به دریا سینه خم را غلط کرده است پنداری
که ابر نوبهار امروز خوش مستانه می‌آید
هوش مصنوعی: دریا به خاطر حال و هوای خوبِ امروز، خود را به این حالت درآورده که گویی ابری در بهار با نشاط و شادی می‌آید.
چنان از مشرب من کفر و دین یکرنگ شد با هم
که از تسبیح بوی صندل بتخانه می‌آید
هوش مصنوعی: در اثر نوشیدنی که مصرف کرده‌ام، تفاوت‌های میان کفر و دین آن‌قدر کم‌رنگ شده که بویی مشابه بوی عطر معبد از تسبیح به مشام می‌رسد.
اگر سنگ ملامت این سبک‌روحی نفرماید
که دیگر بی‌تکلف بر سر دیوانه می‌آید؟
هوش مصنوعی: اگر کسی از لحن تند و انتقادآمیز درباره این اراده دوری کند، دیگر چه مانعی دارد که به سادگی و بدون تزویر به دیوانگان نزدیک شود؟
مبادا هیچ کس را پست دیوار اینقدر یارب
ز هرجا سیل برخیزد به این ویرانه می‌آید
هوش مصنوعی: هرگز نگذار کسی به زیر این دیوار پستی بیفتد، زیرا اگر از هر جایی سیلی بیفتد، این ویرانه را می‌پیماید.
ز گفت‌وگوی ناصِح پنبه چون در گوش نگذارم؟
به مغزم بوی خواب مرگ ازین افسانه می‌آید
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم نصیحت یک دلسوز را نشنیده بگیرم؟ در ذهنم بوی خواب مرگ از این داستان به مشام می‌رسد.
تعجب نیست گر جان رفت با تیرش ز تن بیرون
که با مهمان برون از خانه صاحبخانه می‌آید
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد اگر جان انسان با تیر عشق خارج شود؛ چون وقتی مهمان به خانه‌ای می‌آید، صاحبخانه خود را بیرون می‌آورد.
سبک برخیز ای خار ملامت از سر راهم
که کار سیل از زنجیر این دیوانه می‌آید
هوش مصنوعی: ای خار ملامت، از سر راهم کنار برو. زیرا که دیوانگی من مثل سیلی است که از زنجیر رها شده و به پیش می‌آید.
چنان از باده توحید سرگرمم درین گلشن
که خار و گل به چشم من به یک دندانه می‌آید
هوش مصنوعی: من چنان غرق لذت و شگفتی از باده وحدت هستم، در این باغ زیبا که برایم فرقی بین گل و خار وجود ندارد و هر دو را یکسان می‌بینم.
صدای شیر بود آواز نی زین پیش در گوشم
کنون از نی به گوشم نعره شیرانه می‌آید
هوش مصنوعی: صدای شیر در گذشته برای من همچون نوای نی بود، اما اکنون صدای نعره‌ی شیر در گوشم می‌پیچد.
اگر بر کلبه من جغد را صائب گذار افتد
به جان بی‌نفس بیرون ازین غمخانه می‌آید
هوش مصنوعی: اگر جغد بر کلبه من بنشیند، روح بی‌نفس من از این غمخانه خارج می‌شود.