گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۹۸

به قتل من چنان بی‌تاب آن شمشیر می‌آید
که از جوهر به گوشم ناله زنجیر می‌آید
ز توحید آنچنان مستم که از هر جنبش خاری
به گوش من صدای خامه تقدیر می‌آید
اگرنه پیچ و تاب درد کوته سازد این ره را
چه از ایوار می‌خیزد، چه از شبگیر می‌آید؟
به چشم کم مبین در قامت خم گشته پیران
کز این پشت کمان کار دم شمشیر می‌آید
نپردازد به سیر باغ جنت، دیدهٔ حق‌بین
که مهمان از سر خوان کریمان سیر می‌آید
نباشد حسن از حال گرفتاران خود غافل
که از خلخال لیلی نالهٔ زنجیر می‌آید
چه صورت دارد از بیهوده‌گردی منع من کردن؟
که عکس من برون زآیینهٔ تصویر می‌آید
نشد باز از دم گرم بهاران عقده از کارم
چه کار از بر گریز ناخن تدبیر می‌آید؟
به حیرانی توان شد کامیاب از چهرهٔ خوبان
که حفظ صورت از آیینهٔ تصویر می‌آید
نگردد تیرباران ملامت سنگ راه من
نیستان کی برون از عهده این شیر می‌آید
مدان از سخت جانی گر نمردم در فراق تو
که جان از ناتوانی بر لب من دیر می‌آید
ز کویش چون برون آیم، که سیلاب سبک جولان
به دشواری برون زان خاک دامنگیر می‌آید
غم روزی مخور صائب اگر از سیرچشمانی
که نعمت در رکاب چشم‌های سیر می‌آید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به قتل من چنان بی‌تاب آن شمشیر می‌آید
که از جوهر به گوشم ناله زنجیر می‌آید
هوش مصنوعی: شمشیر به گونه‌ای به سوی من می‌آید که با هر حرکتش صدای ناله زنجیر در گوشم می‌پیچد، انگار که در انتظار مرگم لحظه‌شماری می‌کند.
ز توحید آنچنان مستم که از هر جنبش خاری
به گوش من صدای خامه تقدیر می‌آید
هوش مصنوعی: از شدت عشق به یگانگی خداوند چنان سرمست و شادابم که هر حرکتی که در اطرافم اتفاق می‌افتد، به گوشم همان صدای سرنوشت و تقدیر می‌رسد.
اگرنه پیچ و تاب درد کوته سازد این ره را
چه از ایوار می‌خیزد، چه از شبگیر می‌آید؟
هوش مصنوعی: اگر درد و رنج زندگی را کم کند، چه تفاوتی دارد که آن را از کجا آغاز کنیم، آیا از بالای بلندی می‌افتیم یا از تاریکی شب می‌گذریم؟
به چشم کم مبین در قامت خم گشته پیران
کز این پشت کمان کار دم شمشیر می‌آید
هوش مصنوعی: به چشمانت کم نگاه کن و در قد و قامت افرادی که به نظر پیر و خمیده می‌آیند، نبین که ممکن است هنوز توانایی و قدرتی در آنها نهفته باشد که مثل کارد و شمشیر، کارایی و اثرگذاری دارند.
نپردازد به سیر باغ جنت، دیدهٔ حق‌بین
که مهمان از سر خوان کریمان سیر می‌آید
هوش مصنوعی: کسی که چشمش به حقایق و لطافت‌های بالاست، به زیبایی‌ها و لذت‌های باغ بهشت توجهی نمی‌کند، چون برای او مهمان سفره بزرگ‌ترمندان و نوازش‌هایشان سیراب و راضی وارد می‌شود.
نباشد حسن از حال گرفتاران خود غافل
که از خلخال لیلی نالهٔ زنجیر می‌آید
هوش مصنوعی: از زیبایی‌های دنیا نباید غافل شد، به ویژه زمانی که دیگران در رنج و مشکلات به سر می‌برند. حتی یک صدای نازک و بی‌صدا مانند زنجیر لیلی، نشان‌دهندهٔ درد و رنج برخی افراد است.
چه صورت دارد از بیهوده‌گردی منع من کردن؟
که عکس من برون زآیینهٔ تصویر می‌آید
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانند من را از بیهوده‌گشتن منع کنند در حالی که تصویر من از آینه خارج می‌شود؟
نشد باز از دم گرم بهاران عقده از کارم
چه کار از بر گریز ناخن تدبیر می‌آید؟
هوش مصنوعی: هرگز نتوانستم از گرمای بهار به مشکلاتم تسلط پیدا کنم، چه کار می‌توانم بکنم وقتی که راه‌حل مناسبی در دسترس نیست؟
به حیرانی توان شد کامیاب از چهرهٔ خوبان
که حفظ صورت از آیینهٔ تصویر می‌آید
هوش مصنوعی: در شگفتی می‌توان به موفقیت رسید، به شرطی که از زیبایی‌های ظاهری دیگران بهره‌مند شوی، چرا که نگهداری تصویر خوب در آینه به این زیبایی‌ها وابسته است.
نگردد تیرباران ملامت سنگ راه من
نیستان کی برون از عهده این شیر می‌آید
هوش مصنوعی: در مسیر من، تیرهای ملامت و انتقاد نمی‌توانند من را متوقف کنند. آیا کسی می‌تواند از پسِ چنین چالشی برآید؟
مدان از سخت جانی گر نمردم در فراق تو
که جان از ناتوانی بر لب من دیر می‌آید
هوش مصنوعی: نمی‌توانی از من سخت‌جانی را قضاوت کنی اگر در دوری تو نمیرم، چون زندگی کردن برایم در این حالتی که ناتوانی دارم بسیار دشوار است و جانم به زحمت به لبم می‌آید.
ز کویش چون برون آیم، که سیلاب سبک جولان
به دشواری برون زان خاک دامنگیر می‌آید
هوش مصنوعی: وقتی از کوی او خارج می‌شوم، مانند سیلابی هستم که با سختی از خاکی که دامن‌گیر شده، بیرون می‌آید.
غم روزی مخور صائب اگر از سیرچشمانی
که نعمت در رکاب چشم‌های سیر می‌آید
هوش مصنوعی: غم فردا را نخور صائب، زیرا نعمت‌ها تنها برای چشم‌هایی که راضی و سیر هستند می‌آیند.

حاشیه ها

1401/10/17 18:01
سفید

 

که از خلخالِ لیلی ناله‌ی زنجیر می‌آید...!