گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۹۷

درین صحرا که یارب از پی نخجیر می‌آید؟
که آهو بی‌محابا در پناه شیر می‌آید
دل بیدار می‌باید وصال زلف جانان را
ره خوابیده را طی کردن از شبگیر می‌آید
شده است از سوده الماس چون گنجینه گوهر
کجا داغ مرا مرهم به چشم سیر می‌آید؟
ز بس در سینه من می‌خورد بر یکدگر پیکان
به گوش هم‌نشینان نالهٔ زنجیر می‌آید
چنان از زلف لیلی مشکبو شد دامن صحرا
که بوی ناف آهو از دهان شیر می‌آید
ز درد و داغ دل برداشتن آسان نمی‌باشد
عجب نبود اگر جان بر لب من دیر می‌آید
فلک‌ها را ز طعن کج‌روی خونین‌جگر دارم
که حرف راست بر دل کارگر چون تیر می‌آید
به زور مرگ از هم نگسلد پیوند روحانی
هنوز از بید مجنون نالهٔ زنجیر می‌آید
مگر بازوی همت دستگیر کوهکن گردد
وگرنه از دهان تیشه بوی شیر می‌آید
اگر گرد تعلق راهرو از دامن افشاند
چه کار از دست خشک خار دامنگیر می‌آید؟
ز دلگیری به خون خود به نوعی تشنه‌ام صائب
که آبم در دهان از دیدن شمشیر می‌آید

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درین صحرا که یارب از پی نخجیر می‌آید؟
که آهو بی‌محابا در پناه شیر می‌آید
هوش مصنوعی: در این بیابان، چه کسی است که به دنبال شکار می‌آید؟ در حالی که آهو بدون ترس و با اطمینان در کنار شیر حضور دارد.
دل بیدار می‌باید وصال زلف جانان را
ره خوابیده را طی کردن از شبگیر می‌آید
هوش مصنوعی: برای رسیدن به وصال معشوق، باید دل بیدار و هوشیار باشد. خواب و بی‌خبر بودن مانع از دست یافتن به این عشق است و تنها با عبور از شرایط سخت و شب‌های تار می‌توان به روشنایی و وصال دست یافت.
شده است از سوده الماس چون گنجینه گوهر
کجا داغ مرا مرهم به چشم سیر می‌آید؟
هوش مصنوعی: از گنجینه‌ای که شبیه الماس می‌درخشد، داغ من به چه چیز می‌تواند تسکین یابد، وقتی که چشمم سیر نمی‌شود؟
ز بس در سینه من می‌خورد بر یکدگر پیکان
به گوش هم‌نشینان نالهٔ زنجیر می‌آید
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه دل من پر از درد و غم است و این احساسات درونم با هم در clash هستند، صدای ناله‌ای شبیه زنجیر برای دیگران به گوش می‌رسد.
چنان از زلف لیلی مشکبو شد دامن صحرا
که بوی ناف آهو از دهان شیر می‌آید
هوش مصنوعی: زلف‌های معشوقه، به قدری خوشبو و دلنواز شده که هوای صحرا را معطر کرده و بویی از ناف آهو به مشام می‌رسد، گویی شیر در این فضا حضور دارد.
ز درد و داغ دل برداشتن آسان نمی‌باشد
عجب نبود اگر جان بر لب من دیر می‌آید
هوش مصنوعی: تحمل درد و رنج عاطفی کار ساده‌ای نیست و طبیعی است که احساسات عمیق و ماندگار به راحتی از بین نروند. اگر دیر به مرگ برسم، تعجبی ندارد.
فلک‌ها را ز طعن کج‌روی خونین‌جگر دارم
که حرف راست بر دل کارگر چون تیر می‌آید
هوش مصنوعی: من به خاطر سخنان نادرست و طعنه‌آمیز آسمان‌ها، دلی پر از درد و خون دارم، زیرا حقیقت وقتی به دل می‌نشیند، مانند تیر بر آن اثر می‌گذارد.
به زور مرگ از هم نگسلد پیوند روحانی
هنوز از بید مجنون نالهٔ زنجیر می‌آید
هوش مصنوعی: حتی مرگ هم نمی‌تواند رابطهٔ معنوی ما را از هم بگسلد. هنوز هم صدای ناله‌های زنجیری از بید مجنون به گوش می‌رسد.
مگر بازوی همت دستگیر کوهکن گردد
وگرنه از دهان تیشه بوی شیر می‌آید
هوش مصنوعی: اگر اراده و عزم قوی انسان به کمک او بیاید، می‌تواند کارهای بزرگ و دشوار را انجام دهد، اما در غیر این صورت، ممکن است تنها ظاهری ظالم و نیرومند داشته باشد و نتواند به هدف خود برسد.
اگر گرد تعلق راهرو از دامن افشاند
چه کار از دست خشک خار دامنگیر می‌آید؟
هوش مصنوعی: اگر کسی که به چیزهایی وابسته است، از آن وابستگی‌ها دست بکشید، دیگر خشک‌دستی که در چنگال مشکلات گیر افتاده، چه کاری از او ساخته است؟
ز دلگیری به خون خود به نوعی تشنه‌ام صائب
که آبم در دهان از دیدن شمشیر می‌آید
هوش مصنوعی: از شدت ناراحتی و افسردگی، انگار که به خون خود تشنه‌ام، چرا که وقتی شمشیر را می‌بینم، آب دهانم به شدت تر می‌شود.