غزل شمارهٔ ۳۱۹۴
به گوشم ناله اغیار دردآلود می آید
درین محفل زچوب بید بوی عود می آید
مگر بال و پر همت به فریادم رسد، ورنه
چه قطع راه شوق از پای خواب آلود می آید؟
زتمکین تو صبح محشر از جا برنمی خیزد
تو گر قامت بر افرازی قیامت زود می آید
نبیند مرگ تلخ عاشقان را هیچ سنگین دل!
هنوز از بیستون فریاد دردآلود می آید
که خود را بر دل ما خاکساران می زند یارب؟
که آه از سینه چون زنبور خاک آلود می آید
گهر بر صفحه آیینه خود را چون نگه دارد؟
عرق از چهره صافش به دامن زود می آید
اگر دل را سبک خواهی، به لب مهر خموشی زن
که دود دل برون زین روزن مسدود می آید
کسی کاینجا نشوید چهره از اشک پشیمانی
به صحرای جزا با روی گردآلود می آید
زحیرانی همان در وادی سرگشتگی محوم
اگر پیشانیم بر کعبه مقصود می آید
غزل شمارهٔ ۳۱۹۳: مرا از غفلت خود بر سر این بیداد میآیدغزل شمارهٔ ۳۱۹۵: غم عالم به دل از دیده خونبار میآید
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به گوشم ناله اغیار دردآلود می آید
درین محفل زچوب بید بوی عود می آید
هوش مصنوعی: در این جمع، صدای ناله و شکایت دیگران به گوشم میرسد و از درخت بید عطر خوش عود به مشام میرسد.
مگر بال و پر همت به فریادم رسد، ورنه
چه قطع راه شوق از پای خواب آلود می آید؟
هوش مصنوعی: آیا امید و تلاش من به یاریام میآید، یا اینکه چگونه میتوانم شوق و آرزوهایم را از خواب غفلت بیدار کنم؟
زتمکین تو صبح محشر از جا برنمی خیزد
تو گر قامت بر افرازی قیامت زود می آید
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و وقار تو، روز رستاخیز نیز از جا بلند نمیشود. اگر تو ایستادگی و قامت آفریدهای، قیامت به سرعت فرا میرسد.
نبیند مرگ تلخ عاشقان را هیچ سنگین دل!
هنوز از بیستون فریاد دردآلود می آید
هوش مصنوعی: عاشقان هیچگاه مرگ را به تلخی نمینگرند، زیرا کسانی که دلسنگین دارند این موضوع را درک نمیکنند. هنوز هم فریادهای دردناک از بیستون به گوش میرسد.
که خود را بر دل ما خاکساران می زند یارب؟
که آه از سینه چون زنبور خاک آلود می آید
هوش مصنوعی: کیست که بر دل ما انسانهای humble و فروتن میتازد؟ آهی که از دل ما برمیخیزد، مانند زنبوری است که در خاک غلتیده و آغشته به غم و غصه است.
گهر بر صفحه آیینه خود را چون نگه دارد؟
عرق از چهره صافش به دامن زود می آید
هوش مصنوعی: چگونه میتواند گوهر در صفحهی آیینه خود را تماشا کند؟ زیرا عرق از چهرهی صاف او به سرعت به دامنش میریزد.
اگر دل را سبک خواهی، به لب مهر خموشی زن
که دود دل برون زین روزن مسدود می آید
هوش مصنوعی: اگر میخواهی دلات سبک و آزاد باشد، بهتر است زبانت را برای گفتوگو درباره احساسات و دردهایت نرسانی، زیرا این کار فقط به ایجاد ناراحتی بیشتر و شعلهور شدن غم و درد در درونت منجر میشود.
کسی کاینجا نشوید چهره از اشک پشیمانی
به صحرای جزا با روی گردآلود می آید
هوش مصنوعی: کسی که در این دنیا با چهرهای پر از اشک پشیمانی زندگی میکند، در آخرت با رویی غمگین و آلود به جزا خواهد آمد.
زحیرانی همان در وادی سرگشتگی محوم
اگر پیشانیم بر کعبه مقصود می آید
هوش مصنوعی: من در بیخبری و سردرگمی غرق شدهام، اما اگر نیت و هدفم را به درستی مشخص کنم، به مقصد اصلی خود که کعبه است، میرسم.

صائب